*ایران، نقطه کانونی رقابت ابرقدرتها و سد مهارکننده گسترشطلبی چین*
- شناسه خبر: 17310
- تاریخ و زمان ارسال: 7 مهر 1404 ساعت 10:36
- منتشرکننده: مدیریت

هاشم امیری/در دل رقابتهای فزاینده ابرقدرتها بهخصوص پس از ۲۰۱۸، ایران به عنوان نقطه کانونی راه ابریشم جدید (ابتکار کمربند و جاده چین) به نمادی از تقابل ژئوپولیتیک جهانی بدل شده است، جایی که موقعیت منحصربهفردش در خلیج فارس و دریای عمان و مسیرهای اتصال اوراسیا، آن را به پلی حیاتی برای نفوذ شرقی تبدیل کرده و همزمان به میدانی برای مقابله با سلطهجویی پکن. این طرح عظیم چین، با شبکهای از زیرساختهای تجاری و انرژی که بیش از ۱۴۰ کشور را در بر میگیرد، نه تنها اقتصاد جهانی را بازآرایی میکند، بلکه ابزاری برای گسترش نفوذ پکن به عنوان چالشگر هژمونی غربی عمل مینماید؛ ایران، با ذخایر عظیم نفت و گاز و دسترسی به تنگه هرمز، به شریکی استراتژیک برای چین تبدیل شده و توافق ۲۵ ساله ۲۰۲۱ میان تهران و پکن، این وابستگی را عمیقتر کرده، به طوری که (هرچند موقت و مختصر) ایران را از انزوای غربی نجات میدهد اما آن را به دام بدهی و نفوذ ایدئولوژیک چین میاندازد. در این رقابت، جایی که ایالات متحده، روسیه و چین بر سر منابع و مسیرها کشمکش میکنند، جایگاه ایران دوچندان شده، زیرا نه تنها به عنوان منبع انرژی برای قدرتهای نوظهور عمل میکند، بلکه به عنوان “گرهای کلیدی” در برابر توازن قدرت جهانی ایستاده، و تنشهای خاورمیانه – از جنگ اوکراین تا بحرانهای منطقهای – این نقش را برجستهتر ساخته، ایران را به جایی تبدیل کرده که هر حرکتش میتواند تعادل میان شرق و غرب را به هم بزند.

این جایگاه، ایران را به ابزاری مهارکننده در برابر گسترشطلبی چین بدل میسازد، جایی که نفوذ پکن از طریق راه ابریشم جدید نه تنها مسیرهای تجاری را بازسازی میکند، بلکه وابستگیهای سیاسی و اقتصادی ایجاد مینماید و ایران را به عنوان نقطه ضعف بالقوه برای پکن قرار میدهد، زیرا هر اختلال در این گره، کل شبکه BRI را تهدید میکند و جذابیت طرح چینی را برای شرکای دیگر کاهش میدهد. ایالات متحده، آگاه از این پتانسیل، با رویکردی پیچیده – ترکیبی از فشار اقتصادی حداکثری که صادرات نفت ایران را فلج کرده و زنجیره تأمین چین را مختل میسازد، حملات سایبری نامتقارن که زیرساختهای اتصالی را هدف قرار میدهد و اعتماد به پایداری BRI را خدشهدار میکند، از سرگیری مذاکرات دیپلماتیک مشروط که تهران را به انتخاب میان غرب و شرق(سنتی) وادار میسازد، و بسیج جهانی برای آزادیها که نارضایتیهای داخلی در ایران و کشورهای مشابه را شعلهور کرده و مشروعیت ایدئولوژیک چین را زیر سؤال میبرد – موقعیت پکن را تضعیف کند، بدون آنکه به درگیری مستقیم کشیده شود. این استراتژی، ایران را از شریک انحصاری چین به نقطهای شکننده تبدیل میکند، جایی که فشارهای اقتصادی درآمدهای نفتی را به نصف میرساند و اعتراضات داخلی را تشدید مینماید، حملات سایبری جریان کالاها را متوقف میسازد و شرکای BRI را مردد میکند، مذاکرات شکاف میان تهران و پکن ایجاد مینماید و سروصدای حقوق بشری، BRI را به نمادی از استبداد و بدهی بدل میسازد، در حالی که چین را وادار به هزینههای دفاعی بیشتر میکند و منابعش را پراکنده میسازد.
در نهایت، این نقش مهارکننده ایران در رقابت ابرقدرتها، فرصتی طلایی برای بازتعریف توازن جهانی است، جایی که تهران نه تنها به عنوان قربانی تحریمها، بلکه به عنوان اهرمی برای جلوگیری از جهان چینیمحور عمل میکند، و ایالات متحده با بهرهبرداری از این نقطه کانونی، میتواند گسترشطلبی پکن را مهار کند، نفوذ غربی را حفظ نماید و ایران را به سمت مسیری سوق دهد که در آن رقابتها به سمت ثبات منطقهای برود، هرچند چالشهایی مانند اتحاد احتمالی ایران-چین-روسیه یا تشدید تنشهای سایبری، نیازمند اجرای دقیق و هماهنگی با متحدان است تا “استراتری مهار” به پیروزی پایدار تبدیل شود.





