ایران نباید به کارت بازی روسیه و چین تبدیل شود
- شناسه خبر: 13117
- تاریخ و زمان ارسال: 7 بهمن 1403 ساعت 11:47
- منتشرکننده: بشارت آنلاین

مظفر حسنوند، مدرس دانشگاه و کارشناس مرکز مطالعات استراتژیک خاورمیانه در گفتگو با بشارت نو: واکنش چین و روسیه به مذاکرات و هرگونه توافق ایران و غرب و به عبارتی بهتر بگوییم، ایالات متحده، منفی خواهد بود و آن ها به دلایل متعدد خواهان بازگشت ایران به چرخه ی مناسبات بین المللی نیستند
اگر دولت ترامپ بخواهد که با روس ها در مورد اوکراین به نوعی صلح و آشتی دست یابد، بی شک یکی از گزینه های معمول روسیه استفاده از کارت ایران خواهد بود و بعید نیست در مقابل بخشی از منافع خود در شرق اروپا و تحریم ها، در صف متحدین غرب قرار بگیرد و یا آنکه پشت ایران در اغلب قضایای منطقه ای رها کند
عمل ترامپ در مورد خروج از برجام تا حدی ریشه از نگاه واقع بینانه و عمل گرایانه وی داشت که تاحدی نیز درست بود. مذاکره با آنکه طرف های متعددی داشت، ولی بیش از هر چیز گفتگویی استراتژیک بین تهران و واشنگتن بود و هنگامی که دولت اوباما تمام تحریم ها را کنار گذاشت، انتظار می رفت که ایران نیز گام هایی ولو اقتصادی و بالاخص در زمینه سرمایه گذاری خارجی با آمریکا و یا متحدان نزدیک آن داشته باشد، در حالی که میدان پسابرجام، چیزی جز مهیا کردن بازار بکر ایران برای چین و روسیه نبود
پدرام کمالی/ مسعود پزشکیان با شعار تغییر در سیاست خارجی و تعامل با دنیا موفق شد اعتماد جامعه ایران برای 4 سال را به دست آورد و به عنوان رئیس جمهور در پاستور بنشیند. از ابتدای کار دولت چهاردهم، مسعود پزشکیان میراث دار آشفته بازار شرایط بین المللی و منطقه ای ایران شد. بحران اوکراین، شهادت هنیه در تهران، به شهادت رسیدن سید حسن نصرالله در ضاحیه بیروت، سقوط رژیم اسد و در نهایت پیروزی ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا پزشکیان را با چالش های متعدد مواجه کرده است. بشارت نو در ادامه تلاش کرده تا با پاسخ به پرسش هایی پیرامون آینده سیاست خارجی دولت چهاردهم، کلاف سردرگم سیاست خارجی کشور را راه حلی ترسیم نماید. به همین منظور، بشارت نو به سراغ مظفر حسنوند، تحلیلگر مسائل سیاست خارجی و مطالعات خاورمیانه رفته است.
حسنوند، دکترای علوم سیاسی از دانشگاه شیراز و مدرس دانشگاه های شیراز و لرستان بوده است. حسنوند در کارنامه خود سوابقی چون کارشناس مرکز مطالعات استراتژیک خاورمیانه و کارشناس خانه اندیشمندان علوم سیاسی را نیز دارد. وی نویسنده بیش از 45 عنوان مقاله علمی و پژوهشی و 3 عنوان کتاب دانشگاهی است. در ادامه مشروح گفتگو با وی را می خوانیم:
اخیرا علی عبدالعلی زاده، نماینده ویژه رئیس جمهور، در گفتگو با یکی از پایگاه های خبری صحبت از امکان توافق جدید با آمریکا و حتی امکان سرمایه گذاری در ایران برای آمریکایی ها سخن گفته بود. با توجه به اینکه گفته می شود یکی از دلایل خروج آمریکا از برجام در دوره اول ریاست جمهوری ترامپ نداشتن جاذبه اقتصادی در برجام برای آمریکایی ها بود، از این منظر دولت چهاردهم چگونه می تواند از تجارب برجام برای توافق جدید استفاده کند؟
واقعیت آنست که برخلاف گمان بسیاری از کارشناسان، معتقدم که عمل ترامپ در مورد خروج از برجام تا حدی ریشه از نگاه واقع بینانه و عمل گرایانه وی داشت که تاحدی نیز درست بود. دلایل خاص ترامپ در دولت اولش در مورد خروج از برجام را می توان بدین عنوان شرح داد. نخست، مذاکره با آنکه طرف های متعددی داشت، ولی بیش از هر چیز گفتگویی استراتژیک بین تهران و واشنگتن بود و هنگامی که دولت اوباما تمام تحریم ها را کنار گذاشت، انتظار می رفت که ایران نیز گام هایی ولو اقتصادی و بالاخص در زمینه سرمایه گذاری خارجی با آمریکا و یا متحدان نزدیک آن داشته باشد، در حالی که میدان پسابرجام، چیزی جز مهیا کردن بازار بکر ایران برای چین و روسیه نبود. دوم، آنکه، پس از توافق ژوئیه 2015، ایران در عمل، کنش و اقدامی را در جهت تلطیف مناسبات خود با آمریکا انجام نداد و حتی جسورانه تر از قبل در مقابل منافع ایالات متحده ایستاد و در شرایطی که آمریکا ملاحظات بین المللی بزرگ تری داشت، ایران به مرور به نوعی در تلاش بود که خود را به مساله اول امنیت ملی آمریکا حداقل در خاورمیانه معرفی کند. بنابراین، توافق برجام که اساسا ماهیتی سیاسی داشت، از سوی ایران چندان مراقبت نشد و حتی برخی چنان عنوان می کردند که آمریکا یکی از ارکان توافق در کنار دیگر قدرت هاست. حال آنکه، ایران برای حفظ منافع کلان خود می بایستی ملاحظات امنیتی آمریکا را مورد توجه قرار می داد. سوم، ایران تحت منافع اقتصادی بزرگ برجام حتی پا را فراتر گذاشت و در میدان های بزرگ تری چون همکاری با روسیه، حضور بیشتر در یمن و دعاوی متعدد تجدیدنظرطلبی در تقابل با آمریکا قرار گرفت. شرایط نظام جهانی در سال 2025 و روی کارآمدن ترامپ بسیار متفاوت با گذشته است. شهروندان آمریکا بیش از هر چیز خواستار بازگشت ایالات متحده به قدرت پیشین خود و عمل-گرایی صریح تر از دولت ترامپ هستند. جهان بینی ترامپ مبتنی بر ساختی سودگرایانه و منفعت-محورانه قرار دارد و تمام کنشگرانی که به نوعی با این ساخت در تضاد قرار بگیرند به نوعی در زمره ی رقبای ترامپ قرار می گیرند که طیفی از بازیگران داخلی تا کشورهای مکزیک، چین، اتحادیه اروپا، روسیه و ایران را در برمی گیرد. با توجه به آنکه، هدف اصلی ترامپ بازگشت به نظمی باثبات و منطبق با ارزش های هژمونی ایالات متحده است، ایران شاید جزو اهداف شماره دو یا سه وی معرفی شوند. بدان دلیل که هرگونه هزینه احتمالی در مقابل ایران می توان در تجارت جهانی موقعیت رقبای ایالات متحده را در وضعیت بهتری قرار دهد. بنابراین، بین گزینه-های فشار حداکثری از طریق تحریم و اقتصاد، حمله نظامی به طرق مختلف و مذاکره برای رسیدن به اهدافی مشترک، گزینه آخر محمتل ترین خواهد بود؛ همان طور که در دولت پیشین خود از طریق شینزوآبه تلاش کرد تا با ایران به حداقلی از وفاق دست یابد، ولی با مخالفت تهران روبرو شد. در این بین، هرچند مسائلی چون موشک های بالستیک، اسرائیل، حقوق بشر و قضایای یمن و سوریه بخشی از موضوعات قابل اهمیت برای ترامپ هستند، ولی حضور در بازار و اقتصاد ایران و ممانعت از منفعت های بادآورده ایران برای چین، یکی از مهم ترین ملاحظات ترامپ برای مذاکره هستند.
وضعیت فعلی کشور در حال حاضر به لحاظ شرایط بین المللی، منطقه ای و داخلی چه تفاوت عمده ای با سال 94 که توافق برجام امضاء شد، دارد؟
مفروض شما در فحوای پرسش نیز بیانگر به وجود آمدن تغییرات متعدد در فضای داخلی، منطقه ای و بین المللی برای ایران است و واقعیت آنست که در جهات مختلف با سال 1394 قابل مقایسه نیست. مهم ترین نشانگان تغییر در شرایط کنونی در سطح داخلی عبارتند از: تشدید مشکلات اقتصادی و اجتماعی در جامعه ایران و تاثیر آن بر ناشکیبایی بیشتر شهروندان و در نتیجه افزایش نافرمانی های مدنی به ویژه در مسائل اقتصادی است. درست است که دولت پزشکیان توانسته است در یک سطح مانع از بدتر شدن اوضاع کشور شود، ولی در سطح دیگر برای حل مشکلات کلان کشور نیازمند یاری بسیاری از سازمان های ناهمسو و رقیب در جبهه ی مخالف داخلی است و اگر حمایت های رهبری از پزشکیان نبود، در همان سه ماه نخست، دولت وفاق از هم می پاشید. در سطح منطقه ای اگر بخواهیم واقع بینانه تحلیل کنیم و متهم به مسائل سیاسی نشویم، باید بگوییم که ایران بسیاری از رقابت های منطقه ای را باخته است و یا حداقل در وضعیت نامساعدی قرار دارد. با آنکه بسیاری معتقدند که اسرائیل در آتش بس و توافق احتمالی شکست خورده است، معتقدم که واقعیت چیز دیگری به ما می گوید. در واقع، اگر به شرایط سال های 2019 تا 2023 برگردیم، خواهیم دید که نه حزب الله آن توان و صلابت نظامی گذشته را دارد و نه عملاً چیزی از حماس بر جای مانده است. فراتر از آن، با روی کار آمدن دولت جولانی یا احمد شرع تحت حمایت غرب و ترکیه و بسیاری از کنشگران عربی، معلوم نیست که آیا ایران می تواند در آینده به متحدان منطقه ای خود در محور مقاومت یاری برساند یا نه و اگر این کار بخواهد به قول نخبگان ایران صورت بگیرد به چه شکل و با چه هزینه ای باید انجام بگیرد، آن هم در شرایطی که حقیقتاً مقامات لبنانی چندان نیات خوش بینانه ای نسبت به تهران ندارند. در سوی دیگر، سقوط قابل پیش بینی اسد ضربه ای مهلک بر توان راهبردی و قدرت منطقه ای ایران بود. ایران از سال 2011 تلاش های بسیاری برای حفظ و دفاع از دولت اسد به کار گرفته بود و جدا از مدیریت مستقیم و غیرمستقیم در جنگ های نامتقارن و نامتعادل با جریانات تکفیری و از دست دادن نیروهای انسانی ارزشمند و سرمایه های نظامی، موقعیت خود را در قلب خاورمیانه متزلزل می بیند. در یمن نیز وضعیت همین گونه است، و عملاً رژیم صهیونیستی بسیاری از توانمندی های اولیه حوثی ها را با تخریب کرده است و در دو ماه حاضر آیا شما حرکت و اقدامی قابل توجه از سوی حوثی ها علیه اسرائیل و منافع آن مشاهده کرده اید؟ بی شک، برای حل این مشکلات باید بازاندیشی مبتنی بر عقلانیت و واقع بینی صورت بگیرد و به دور از ملاحظات آرمانی به گونه ای اقدام کرد که شرایط برای ایران پرمخاطره نشود. در سطح بین المللی نیز وضعیت بسیار جالب نیست، جدا از روی کار آمدن ترامپ و حمایت خواسته یا ناخواسته رهبران اروپایی و عربی از آن، روسیه در کارزار اوکراین در بدترین وضعیت ممکن قرار دارد. ایران می بایستی تلاش کند که به کارتی استراتژیک و قابل معاوضه برای روسیه یا چین در مقابل غرب تبدیل نشود. روسیه در 4 ماه پایانی سال 2024 در مقابل نیروهای اوکراینی –با تسلیحات اروپایی و آمریکایی- بسیار شکننده بود و در بسیاری از مواضع شکست خورده است. اینکه چرا و به کدام دلایل روسیه تلاش دارد تا ایران را به نوعی به این جنگ بکشاند، خود پرسشی است که نیازمند فکر بسیاری نیست و گذشته تاریخی آن را اثبات می کند. از سوی دیگر تعلل روس ها در مقابل سقوط اسد و حمایت از مواضع بلندپروازانه امارات در مورد جزایر خود مشکلی است که افکار عمومی را به شدت در مقابل روس ها آزرده کرده است. در مورد چین نیز چنین است، اگر ایالات متحده در مقابل تهدید اقتصادی چین که بیش از 700 میلیون دلار است به این سمت سوق یابد که روابط خود را با تهران قطع کند، به نظر شما فکر تجاری شده ی چین چه سیاستی را در پیش خواهد گرفت؟ به هر سو، شرایط در جهات مختلف در تضاد با سال 94 است و این صرفا شمای کلی آن بود.
اتفاقاتی نظیر جنگ روسیه و اوکراین چه تاثیری بر مذاکرات آینده ایران و آمریکا در دوره جدید خواهد داشت؟
بی شک با توجه به مناسبات ایران و روسیه و اهمیت اوکراین برای غرب، این موضوع می تواند بر آینده و ماهیت مناسبات ایران و آمریکا و بالاخص هرگونه توافقی احتمالی در مورد برنامه هسته-ای تاثیر بگذارد. به یاد بیاورید که چین، روسیه و عربستان (در کنار اسرائیل) مهم ترین دشمنان برجام بودند و بیشترین تلاش ها را برای به نتیجه نرسیدن آن به کار بردند. در واقع، روس ها اینگونه به توافق می نگرند که هرگونه توافقی ایران را به سمت غرب خواهد کشاند و منافع آن ها به خطر خواهد افتاد. آن ها تلاش بسیاری برای گره زدن امنیت ایران به امنیت تقابل گرایانه ی خود در مقابل غرب به کار گرفته اند و به سادگی حاضر به از دست دادن این اهرم و کارت استراتژیک نیستند. اگر دولت ترامپ بخواهد که با روس ها در مورد اوکراین به نوعی صلح و آشتی دست یابد، بی شک یکی از گزینه های معمول روسیه استفاده از کارت ایران خواهد بود و بعید نیست در مقابل بخشی از منافع خود در شرق اروپا و تحریم ها، در صف متحدین غرب قرار بگیرد و یا آنکه پشت ایران در اغلب قضایای منطقه ای رها کند. به یاد داشته باشید در شرایطی که شرایط روسیه در دوران اوباما بسیار از اکنون بهتر بود و مناسبات بسیاری نیز با ایران داشتند، آن ها به شکل پنهانی خواهان فشار و حتی جنگ با ایران بودند، موضوعی که از سوی دولت اوباما مورد پذیرش قرار نگرفت.
واکنش چین و روسیه به مذاکرات احتمالی دولت ایران و دونالد ترامپ چه خواهد بود؟
در مورد واکنش چین و روسیه به مذاکرات و هرگونه توافق ایران و غرب و به عبارتی بهتر بگوییم، ایالات متحده، منفی خواهد بود و آن ها به دلایل متعدد خواهان بازگشت ایران به چرخه-ی مناسبات بین المللی نیستند. چرا که منافع انزوای ایران به نفع آن ها خواهد بود و دیگر کارت و برگ امتیازآور ایران در مقابل غرب از بین خواهد رفت. از سوی دیگر، آن ها اینگونه استدلال می-کنند که هرگونه توافقی بین ایران و غرب می تواند به سربرآوردن دشمنی جدید در منطقه برای منافع آن مبدل شود و به مرور زمان غرب می تواند از طریق ایران، چین و روسیه را نه تنها مدیریت کند، بلکه به نوعی انزوای در خارومیانه، مکران و آسیای مرکزی بکشاند.