بزرگترین قربانیهای تورم، اقشار کم درامد.
- شناسه خبر: 4758
- تاریخ و زمان ارسال: 1 بهمن 1402 ساعت 9:22
- منتشرکننده: بشارت آنلاین
یادداشت:
حسین راغفر/استاد دانشگاه
فقر، خود، محصول نابرابری است؛ بنابراین مسئله اصلی را باید در نابرابری جستجو کنیم. به همین دلیل است که اصولا میتوان گفت فقر، خود، حاصل نظام اجتماعی است، درواقع تصمیمات اساسی که در بخش عمومی اتخاذ میشود، پیامدهای توزیعی دارد. در این شرایط، عدهای برنده و عدهای بازنده میشوند، بنابراین باید با یک رویکرد اقتصاد سیاسی» به این موضوع نگاه کرد. ارتباط تنگاتنگی بین نظام تصمیمگیریهای اساسی و فرصتهای خلق ثروت و نظام مالکیت در جوامع وجود دارد. این تصمیمگیریها گرچه توسط ساختارهای قدرت گرفته میشود، اما نتایج آن، بسیار نابرابر در جامعه توزیع میشود.
من، ایران، بعد از انقلاب را به دو بخش تقسیم میکنم. در دهه اول انقلاب به دلیل درگیریهایی که در کشور وجود داشت و استقرار نظام سیاسی در کشور که پس از انقلاب، در حال شکل گیری بود، به اصولی که از سوی انقلابیون تعریف شده بود نیز پایندی داشتیم که یکی از این اصول، تعهد به طبقات پایین جامعه بود. ما در دهه اول انقلاب، با وجود همه محدودیتهای مالی دیدیم که آموزش و پرورش، رایگان شد و حتی با وجود تحریمها و فشارهای مالی، دولت تلاش میکرد، وعده مسکن را برای همه مردم محقق کند و از طریق تعاونیهای مسکن، تعداد قابل توجهی مسکن ایجاد شد. حتی در حوزه سلامت نیز، بسیاری از خدمات رایگان بود اما پس از جنگ (در طول ۳۵ سال اخیر) شاهد تغییراتی اساسی در نظام تصمیم گیریهای اساسی کشور هستیم. برای مثال میبینیم که توجه به گروههای محروم بسیار کم شده است و نابرابریهای فاحشی را شاهدیم. حتی ایدئولوژیهای فکری که توسط مرحوم شریعتی و مرحوم طالقانی در سالهای ابتدایی انقلاب ترویج میشد، در سالهای پس از جنگ، کمرنگ شد.
در سالهای اخیر تلاش میشود اینگونه نمایش داده شود که وضع توزیع درامد بهبود پیدا کرده در حالی که ضریب جینی کاهش پیدا کرده است. این کاهش ضریب جینی ناشی از فقیرتر شدن جامعه است و این نکته هم مهم است که نظام آماری ما به هیچ وجه پاسخگوی واقعیتهای جامعه نیست و کیفیت آمارهایی که بر اساس آن محاسبه میکنیم، بسیار نازل است. در هر صورت این آمارها، با وجود همه ضعفها، نکاتی را به ما میگویند و تا حدودی قابل استفاده هستند. نظامهای اجتماعی آمریکایی، عمدتا با یک چشم انداز فردگرا تنظیم میشوند و فقر نتیجه شکستهای فردی در نظر گرفته میشود. درواقع فقر، بر اساس کاستیها، نارساییها و بی کفایتیهای فقرا تشخیص داده میشود. این نظریه را برخی جامعه شناسان در ایالات متحده، مطرح کرده اند. این نظریه میگوید؛ فقرا قربانی تصمیمات خود هستند. فقر یک مشکل فرهنگی در نظر گرفته میشود که از تضعیف ارزشهای فرهنگی در خانواده و سقوط اخلاق کار ناشی میشود.
اما در رویکرد مقابل این نظریه، فقر به لحاظ ساختاری بررسی میشود و در مقابل این نگاه فردگرا گفته میشود که ساختارها در شکل دهی فقر نقش دارند. اوایل انقلاب، سرانه درامد ملی ما با کره جنوبی و ترکیه تفاوت زیادی نداشت و حدود ۴ هزار دلار بود و چین در این مقطع زمانی سرانه درآمد هزار دلاری داشت. با گذشت ۴ دهه، اکنون چینیها ۲ هزار و هشتصد درصد رشد کرده اند و در کره جنوبی ۸۵۰ درصد رشد ثبت شده است.
این در حالی است که میانگین رشد ایران کمتر از یک درصد است و به عبارتی دیگر ما رشدی نداشتیم. این روزها شاهد توزیع نابرابر درآمدها و فرصتها هستیم. این که فقر رخ میدهد به دلیل نابرابریهای گسترده رخ میدهد و نه به دلیل این که ما منابع نداریم.
در طول دهههای اخیر، کسری بودجهای که به خاطر بی انضباطی دولتها رخ میداد، باعث شد دولتها برای تامین کسری بودجه، به افزایش قیمت ارز متوسل شدند و نفتی که میفروختند و ارزی را که حاصل میشد، با قیمت بالاتری عرضه کردند تا کسری بودجه خود را تامین کنند. به تدریج این
رفتارها، تبدیل به اقدامی متعارف در دولتها شد. به همین دلیل شاهد افزایش قیمت ارز هستیم. افزایش قیمت ارز به معنای کاهش قدرت خرید پول ملی یا به عبارتی تضعیف پول ملی است. این موضوع پیامدهای گستردهای دارد.
در نهایت نیز تورم افزایش پیدا میکند که بزرگترین قربانیهای تورم، اقشار کم درامد جامعه هستند. با همه اینها، دیدگاه من هنوز مثبت است و معتقدم میتوان به تدریج در جامعه تغییراتی ایجاد کرد، هر چند که این کار نباید ناگهانی باشد و تغییر بدون آگاهی به سردرگمی اجتماعی و افزایش مشکلات منتهی میشود.