بمب ساعتی در قلب شهرهای ایران، ۲۰ میلیون نفر در معرض خطر
- شناسه خبر: 17499
- تاریخ و زمان ارسال: 15 مهر 1404 ساعت 11:46
- منتشرکننده: مدیریت

«بشارت نو» از خطر فروریزی در بافت های فرسوده گزارش می دهد:
سیدرضا هاشمی زاده/روزنامه نگار
آمارها، تصویری نگرانکننده از یک بحران ملی ارائه میدهند؛20میلیون نفر از جمعیت شهری ایران، معادل نزدیک به ۳۲ درصد کل کشور، در بافتهای ناکارآمد (شامل فرسوده، تاریخی و حاشیهنشین) زندگی میکنند. این حجم عظیم جمعیتی، در محاصره بیش از ۲ میلیون بنای ناپایدار فاقد سازه بتنی قرار دارند که عملاً این مناطق را به بمبهای ساعتی تبدیل کرده است. در حالی که نرخ فرسودگی با شتابی نگرانکننده از نرخ نوسازی پیشی گرفته، کارشناسان و مسئولان ارشد وزارت راه و شهرسازی، حفظ جان این هموطنان و جلوگیری از یک فاجعه انسانی در برابر بلایای طبیعی را در گروی بازنگری کامل در سیاستهای بازآفرینی شهری میدانند. این بحران فراتر از کالبد بناها، ابعاد عمیق اجتماعی، اقتصادی و هویتی نیز بدنبال دارد .گزارش کنونی به وجوه مختلف این بحران و تبعات آن می پردازد.
* ابعاد فاجعه انسانی و خطر کالبدی
بافتهای ناکارآمد شهری در ایران، ترکیبی سهگانه از ناایمنی، عقبماندگی خدماتی و عدم پایداری اجتماعی را به وجود آوردهاند. بزرگترین چالش، تهدید کالبدی است که جان میلیونها نفر را مستقیماً هدف گرفته است. بحران بافتهای ناکارآمد در ایران یک مسئلهی محدود محلی نیست، بلکه یک چالش ملی با ابعاد انسانی گسترده است. بر اساس گزارشهای رسمی شرکت بازآفرینی شهری:
• جمعیت آسیبپذیر: بین ۱۶ تا 20 میلیون نفر از ایرانیان در حدود ۲۰۱ هزار هکتار از بافتهای ناکارآمد کشور زندگی میکنند. این رقم معادل ۳۲ درصد کل جمعیت کشور است.
حدود ۹ تا ۱۰ میلیون نفر در بافتهای فرسوده شهری.
حدود ۷ میلیون نفر در سکونتگاههای غیررسمی (حاشیهنشینی).
حدود ۳ میلیون نفر در بافتهای تاریخی.
• خطر فروریزی: فاجعهآمیزترین آمار، وجود بیش از ۲ میلیون بنای ناپایدار فاقد هرگونه سازه بتنی است. این بناها، که بیش از ۲۰ درصد مساحت شهری کشور را در بر گرفتهاند، هیچ مقاومتی در برابر زلزله، سیل و آتشسوزی ندارند. عدم نوسازی این مناطق در صورت وقوع زلزله، میتواند منجر به یک فاجعه انسانی غیرقابل جبران شود.

*خطرات در انتظار کلانشهرها
ناپایداری در این بافتها صرفاً به زلزله محدود نمیشود. نمونههای عینی این خطر، در دل کلانشهرها، به یک بمب ساعتی تبدیل شدهاند:
• بازار تهران، یک نمونه عینی: فرسودگی سقف و بنا، استفاده از مواد قابل اشتعال و سیمکشی ناایمن برق، بازار بزرگ تهران را به یک مکان آماده انفجار تبدیل کرده است.
• بحران فرونشست و فرسودگی در اصفهان: همزمانی بافتهای فرسوده با پدیده فرونشست زمین در کلانشهرهایی مانند اصفهان، وضعیت را دوچندان بحرانی ساخته است. کارشناسان هشدار میدهند که در آیندهای نزدیک، نیاز به تخلیه اضطراری ۲.۵ تا ۳ میلیون نفر از جمعیت اصفهان و نواحی اطراف آن خواهد بود.
• تهران و تراکم خطر: بیش از ۱۳ هزار و ۶۰۰ هکتار از پایتخت در ردیف بافتهای ناکارآمد است و حدود ۳۷ درصد جمعیت تهران در محلههای ناپایدار زندگی میکنند. کوچههای باریک و تراکم بالا، امکان امدادرسانی مؤثر در شرایط بحرانی را تقریباً ناممکن میسازد.
*چالش ها از خدماترسانی تا هویتزدایی
بافتهای ناکارآمد صرفاً خانههای فرسوده نیستند؛ آنها کانونهای مشکلاتی هستند که کیفیت زندگی را به شدت کاهش دادهاند.کیفیت زندگی در این محلات به دلیل کمبودهای شدید خدماتی، در سطح پایینی قرار دارد. این مناطق حال خوبی ندارند:
• کمبود سرانههای خدماتی: عدم دسترسی مناسب به امکانات بهداشتی، آموزشی و تفریحی، فقر خدماترسانی، و نامناسب بودن شبکههای معابر، زندگی را برای ساکنان دشوار کرده است.
• آسیبهای اجتماعی: فقر و نابرابری اقتصادی، زمینه را برای رشد آسیبهای اجتماعی نظیر بیکاری، اعتیاد و جرایم خرد فراهم میآورد و تنشهای فرهنگی میان ساکنان قدیمی و تازهوارد تشدید میشود.
در بافتهای با هویت تاریخی، یک پارادوکس قانونی، نوسازی را متوقف کرده است:
• مانع میراث فرهنگی: قوانین حفاظت مطلق میراث فرهنگی، که برای حفظ هویت شهرها وضع شدهاند، عملاً مانع هرگونه نوسازی، مقاومسازی و بهسازی در این محلات شدهاند.
• فرسودگی تدریجی: این تضاد موجب شده که نه تنها ارزشهای تاریخی در معرض تخریب تدریجی قرار گیرند، بلکه ساکنان نیز با ناایمنی و نارضایتی شدید از توقف در چرخه آبادانی روبرو باشند.
معاون وزیر راه و شهرسازی ریشههای این گسترش را فراتر از مسائل صرفاً شهری میداند:
• تحریمهای اقتصادی: فشار اقتصادی و تحریمها، توان مالی شهروندان برای نگهداری یا نوسازی مسکن را کاهش داده و به گسترش حاشیهنشینی دامن زده است.
• مهاجرت اجباری خارجی: جنگها و ناامنیها در کشورهای همسایه، سبب حضور میلیونها نفر از اتباع افغان در بافتهای ناکارآمد ایران شده و شرایط زندگی و توسعه شهری را پیچیدهتر کرده است.
* راهبردهای جهادی دولت و چالش پنهان اعیانسازی
دولت های پیشین ،نوسازی بافتهای فرسوده را یکی از اولویتهای اصلی سند تحول خود قرار داده و اقداماتی را با شعار مردمیسازی نوسازی در دستور کار خود قرار داده اند. محور اصلی رویکرد جدید، جلب مشارکت مردم به عنوان نقش اول و تغییر نگاه از دولتمحوری به توانمندسازی مردم است:
• بستههای تشویقی ۱۹ گانه: این بستهها، شامل تخفیفهای عوارضی و تسهیلات ویژه، برای ترغیب مالکان به نوسازی طراحی شده است. متقاضیان میتوانند از حداقل ۵۰ درصد تخفیف در عوارض پروانه و تراکم ساخت استفاده کنند.
• تسهیلات ویژه مسکن: سقف وام نوسازی تا ۶۰۰ میلیون تومان در اطراف حَرَمها افزایش یافته و تسهیلات کمبهره و صفر درصد (تا سقف ۱۵۰ میلیون تومان از مبلغ کل وام) برای متقاضیان در نظر گرفته شده است. همچنین، سرفصل جدیدی در سیستم بانکی برای اعطای وام مرمت و مقاومسازی خانههای تاریخی (تا سقف ۸۰ درصد تسهیلات نوسازی) تعریف شده است.
• نقش تسهیلگری: شرکت بازآفرینی شهری به عنوان نهاد واسطه و توسعهگر، مجوز کارگزاری و تسهیلگری را برای فراهم کردن فضای اعتماد میان مردم و سازندگان صادر میکند.
۲. زنگ خطر اعیانسازی (Gentrification)
اگرچه نوسازی کالبدی، ضروری است، اما خطر یک معضل پنهان به نام اعیانسازی (فرآیند تبدیل محله های قدیمی و فرسوده به محله ای شیک و جابجایی بافت جمعیتی ) جدی است:
• گسیختگی اجتماعی: نوسازیهای تکبُعدی که صرفاً بر «تولید هرچه بیشتر مسکن» تمرکز دارند، باعث افزایش قیمت املاک و هزینههای اجاره میشوند.
• مهاجرت ساکنان اصیل: در نتیجه، مستأجران و ساکنان بومی قدیمی، مجبور به فروش خانههای نوساز و مهاجرت به مناطق حاشیهای میشوند. این مهاجرت، سرمایه فرهنگی-اجتماعی محله را از بین میبرد و در نهایت به بحران هویت دامن میزند.
برای تضمین ماندگاری ساکنان اصیل و جلوگیری از اعیانسازی، نوسازی باید به ارتقاء ارزش سکونت تبدیل شود:
• ضوابط حمایتی: پرهیز از الزام صرف به تجمیع پلاکهای ریزدانه و تسهیل ضوابط متناسب با بستر محلی (حد تفکیک، سطح اشغال و تراکم) برای اولویتدهی به مالکنشینی.
• یارانه در ازای تعهد: ارائه یارانههای ویژه (وام، نرخ سود و تخفیف عوارض) به سازندگان و مالکان، در قبال تعهد آنها به تأمین مسکن استطاعتپذیر (ملکی و استیجاری) برای ساکنان قدیمی محله.
• کنترل کاربری: نظارت جدی برای جلوگیری از تغییر کاربریهای غیرمجاز از مسکونی به کاربریهای نامطلوب مانند انبار و کارگاه در اطراف بازارها و… (که باعث خالی شدن محلات از سکنه بومی میشود).
* عبور از چالش ملی با عزم مردمی
معضل بافتهای ناکارآمد فراتر از یک مسئله ساختمانی است و ابعاد اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و امنیتی دارد. با توجه به آمار نگرانکننده و تهدید فزاینده بلایای طبیعی، بازآفرینی شهری به یک اولویت ملی و تیری با چند نشان تبدیل شده است:
• حفظ جان هموطنان: اولویت اصلی و حیاتی.
• تأمین مسکن در استطاعت: بافتهای فرسوده قابلیت تأمین دستکم نیمی از ساخت واحدهای مسکونی جدید در طرح نهضت ملی مسکن را دارند.
• ارتقاء کیفیت زندگی: بهبود فضاهای شهری و ارتقاء ارزش سکونت.
برای برونرفت از این چالش ملی، ضروری است که سرمایه اجتماعی دولت از طریق تخصیص اعتبارات ویژه ملی و شفافیت حداکثری در طرحها، افزایش یابد و اجرای برنامههای بازآفرینی شهری با تمرکز بر حفظ جان شهروندان، ارتقای خدمات و جلب رضایت مردم در اولویت قرار گیرد.
بحران بافتهای ناکارآمد، امروز دیگر یک مسئلهی کالبدیِ صرف نیست؛ بلکه یک آزمون بزرگ ملی برای حفظ جان، هویت و پایداری اجتماعی شهرها است. با توجه به آمار شوکهکنندهی ۲۰ میلیون نفر ساکن در خانههای لرزان و تهدید دائمی بلایای طبیعی، تغییر رویکرد از تولید صرف مسکن به بازآفرینیِ ارزش سکونت یک ضرورت فوری است. نوسازی موفق تنها با تخصیص اعتبارات ویژه ملی، اقدام همه شمول مسئولانه و جلب کامل اعتماد و مشارکت مردم (به عنوان نقش اول) محقق خواهد شد؛ چرا که حفظ جان این ۲۰ میلیون نفر، اصلیترین وظیفه و اولویت انکارناپذیر حاکمیت است. تعلل بیشتر، به معنای پذیرشِ فاجعهای است که تبعات آن، تمام لایههای اجتماعی، اقتصادی و امنیتی کشور را درهم خواهد شکست.






