بنبستهای سیاسی در ایران و نقش جریان اصلاحات در خروج از وضعیت موجود
- شناسه خبر: 17779
- تاریخ و زمان ارسال: 27 مهر 1404 ساعت 10:23
- منتشرکننده: مدیریت

غلامرضا انصاری/فعال سیاسی اصلاح طلب
ایران در سالهای اخیر با بحرانهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی متعددی مواجه بوده است؛ بحرانهائی که ریشه در ساختارهای تمرکزگرایانه، ضعف نهادهای دموکراتیک، و شکاف عمیق بین مردم و حاکمیت دارند. در این میان، جریان اصلاحات که زمانی امید نخست بخش بزرگی از جامعه برای تغییر تدریجی و درونسیستمی بود، خود با بحران هویتی و عملکردی مواجه شده است. اما با وجود این چالشها، جریان اصلاحات هنوز میتواند نقشی کلیدی در عبور از بنبستهای موجود ایفا کند—اگر راهبرد خود را بازتعریف کرده و با نیازهای واقعی جامعه هماهنگ شود.
بنبستهای سیاسی در ساختار جمهوری اسلامی
انسداد نهادهای انتخابی
نهادهای انتخابی مانند مجلس و ریاست جمهوری در سالهای اخیر به شدت تضعیف شدهاند. رد صلاحیتهای گسترده، محدودیت در عملکرد اجرائی و نظارتی، و نظارت استصوابی شورای نگهبان باعث شده فرآیند انتخابات به نمایش فرمایشی وانتصابی تبدیل گردد.
وحتی نمایشی وفرمایشی شدن انتخابات به سازمانهای صنفی؛اتاق بازرگانی،نظام پزشکی ونظام مهندسی بصورت غیرقانونی تسری پیدانموده.
اقتدارگرائی نهادهای انتصابی
مراکزی چون نهادهای انتصابی،سپاه پاسداران، و قوه قضائیه عملاً بدون پاسخگوئی به افکار عمومی و رسانهها تصمیمسازی میکنند.
این تمرکز قدرت، مانع از اصلاحات ساختاری و شفافیت میشود.
شکاف فزآینده میان ملت و حاکمیت
از اعتراضات گسترده آبان ۹۸ تا خیزش ۱۴۰۱، نشانههائی روشن از نارضایتی عمیق اجتماعی دیده شده است. مردم، بهویژه نسل جوان، نسبت به اصلاحپذیری نظام بیاعتماد شدهاند.
افول مشارکت سیاسی
میزان مشارکت در انتخابات اخیر، مانند مجلس ۱۴۰۲ و ریاستجمهوری ۱۴۰۰، به پائینترین حد خود رسیده است.
این روند نشانهای روشن از بحران مشروعیت سیاسی در کشور است.
جریان اصلاحات؛ از قدرت به حاشیه
جریان اصلاحطلب از دهه ۷۰ شمسی بهعنوان صدای تغییرات مسالمتآمیز و تدریجی مطرح شد. با پیروزی در انتخابات ۱۳۷۶، این جریان توانست امیدهای زیادی ایجاد کند.
اما تجربههای تلخ سرخوردگی؛
از جمله اتفاقات انتخابات۸۸، و سپس تن دادن به حداقل هابدون شرط گذاری ودریافت تضمین پای بندی به شعارها وعده های داده شدنامزدهای انتخابات های۹۲(روحانی)و۴۰۲(پزشکیان) وعملکرداین دودولت درراستای انسدادازپیش طراحی شده،باعث شد بخش مهمی از جامعه از اصلاحطلبان عبور کند.
دلایل این عبور عبارتاند از:
• ناتوانی در تحقق وعدههاتوسط روحانی وپزشکیان
• سازش بیش از حد با ساختار قدرت
• بیعملی در برابر سرکوبها
• فقدان شفافیت و پاسخگوئی
اصلاحات؛ بازتعریف یا نابودی؟
اگر اصلاحطلبان بخواهند بار دیگر در صحنه سیاسی ایران نقشی موثر ایفا کنند، نیاز به بازتعریفی عمیق از گفتمان و راهبردهای خود دارند:
الف) بازسازی گفتمان اصلاحطلبی
• عبور از رویکرد محافظهکارانهی «اصلاح درون نظام به هر قیمت»وتن دادن به نمایش انتخابات حداقلی
• تمرکز بر ارزشهائی چون؛
دموکراسی،
عدالت اجتماعی،
حقوق بشر،
آزادی رسانه و
شفافیت
ب) پیوستن صادقانه به جامعه
اصلاحطلبان باید خود را نه شریک قدرت، بلکه مدافع حقوق مردم بدانند.
حمایت صادقانه از مطالبات مردم،
نقد شفاف ساختارهای ناکارآمد و ایستادگی در برابر ظلم،
میتواند اعتماد اجتماعی را تا حدی بازسازی کند.
ج) کنشگری مدنی به جای وابستگی سیاسی
در شرایط انسداد انتخاباتی، جریان اصلاحات باید به سمت تقویت جامعه مدنی، نهادهای صنفی، جنبشهای اجتماعی و فرهنگی حرکت کند و از ظرفیتهای خارج از قدرت برای فشار بر ساختار بهره ببرد.
د) جسارت در مرزبندی با اقتدارگرائی
اصلاحطلبی واقعی بدون مرزبندی روشن با انسداد و فساد معنائی ندارد.
اصلاحطلبان باید در قبال
سرکوبها، زندانیان سیاسی، و نقض حقوق انسانی، موضعی روشن و قاطع اتخاذ کنند.
چشمانداز آینده؛ آیا اصلاحات میتواند احیا شود؟
بازگشت اصلاحات به عنوان یک نیروی اجتماعی، نهتنها ممکن است بلکه در صورت احیای واقعی، میتواند نقشی تاریخی در گذار به دموکراسی ایفا کند.
اما این امر مستلزم:
• بازنگری ریشهای در عملکرد گذشته
• قطع وابستگی به نهادهای
غیرانتخابی
• شفافیت، صداقت و پیوند با مردم
• پذیرش هزینههای سیاستورزی مستقل
ایران در یکی از حساسترین دورههای تاریخ معاصر خود قرار دارد. بنبست سیاسی و اجتماعی موجود، نه با انفعال اصلاحطلبان حل خواهد شد، نه با مشارکت بیقید و شرط آنها در بازیهائی که نتیجهاش از پیش معلوم است.
اگر اصلاحات میخواهد باقی بماند؟
باید به اصلاح خود بپردازد؛ به صدای مردم بدل شود،
نه پژواک به انحصاروانسدادچهاردرصدی های متوهم وواپسگرای حاکم.






