تضعیف ارزش پول ملی، با هیچ فسادی قابل مقایسه نیست
- شناسه خبر: 13051
- تاریخ و زمان ارسال: 1 بهمن 1403 ساعت 12:25
- منتشرکننده: بشارت آنلاین

فرشاد مومنی، اقتصاددان، با بیان اینکه یک رکن تقریبا همه حکومتهایی که دچار فروپاشی شدند، این بوده که وقتی به آنها هشدار کارشناسی داده می شده، با داغ و درفش و یا حداکثر با نادیده گرفتن و به حاشیه راندن با متفکرانشان برخورد می کردند ، گفت: در سالهای اولیه بعد از پیروزی انقلاب، در نخست وزیری و دفتر سیاسی حزب جمهوری اسلامی، گزارش واکنشهای سلطنت طلبان را بعد از حدود 5 سال که از سقوط رژیم پهلوی گذشته بود، می دیدم. آنها حرص می خوردند و می گفتند چقدر ما احمق بودیم که با سخت گیریهایی که درباره آثار شریعتی کردیم، او را یک قدیس کردیم! می گویند کاش این درک را داشتیم و به جای اینکه دست هر کس کتاب شریعتی می دیدیم، چند سال محکومیت به زندان می دادیم، خودمان در تیراژ چند صدهزار نسخه ای، آنها را چاپ می کردیم و در برخی محافل مذهبی های سنتی و کم مایه پخش می کردیم! از این عبارتها، بی شمار است
تاریخ به مثابه آیینه عبرت
به گزارش جماران، فرشاد مومنی، استاد دانشگاه اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی که در اولین نشست از سلسله مباحث بررسی «فروپاشی حکومت پهلوی و انقلاب اسلامی 1357» با عنوان «پیش بینی های تحقق یافته از فروپاشی رژیم پهلوی قبل از سقوط آنها» در موسسه مطالعات دین و اقتصاد سخن می گفت، با بیان اینکه در اندیشه توسعه گفته می شود می توانیم دو گونه به تاریخ نگاه کنیم، خاطرنشان کرد: در یک نگاه، می توانیم به تاریخ به مثابه آیینه عبرت، نگاه کرد. این نگاه گرچه که متنزل ترین و سطحی ترین نگاه ممکن به تاریخ است، اما به اندازه ای اهمیت دارد که اگر در سطح نظام تصمیم گیریهای اساسی ایران، حتی این سطح از آگاهی وجود داشته باشد، امکان پرهیز یا متوقف کردن بیش از دو، سوم کارهای نابخردانه یا سیاستهای نادرست وجود خواهد داشت.
ملتی که تاریخ خود را عمیق نشناسد، محکوم به تکرار است
وی افزود: اما از دیدگاه نهادگرایی، گفته می شود شما در ماجرای رمزگشایی از توسعه و توسعه نیافتگی هر جامعه، تمام فکر و ذهنتان به تاریخ به مثابه آیینه تحولات نهادی معطوف کنید و پرسش بنیادی در این زمینه این است که این قفلهای تاریخی و وابستگی های عمیق به مسیر طی شده، تا زمانی که شناسایی نشوند، مشمول آن حکمی می شویم که ملتی که تاریخ خود را عمیق نشناسد، محکوم به تکرار نابخردانه همه تجربه های از پیش موجود است.
از تکرار فاجعه آمیز تجربه های بارها آزموده شده خلاص شویم
این اقتصاددان ضمن تاکید بر اینکه باید بر عبرتهای اعتلابخش تمرکز کنیم و از تکرار فاجعه آمیز تجربه های بارها آزموده شده خلاص شویم، گفت: ایران در دنیا جزء معدود کشورهایی است که در یک قرن، سه جنبش اجتماعی فراگیر برای برون رفت از دورهای باطل توسعه نیافتگی را تجربه کرده و هر میزان که از اولین جنبش اجتماعی که در ربع اول قرن بیستم به سمت آخرین آن حرکت می کنید، که در ربع پایانی آن اتفاق افتاده، شدت فراگیری و شدت ایثارگری و تلاشهای صادقانه افزایش پیدا کرده است. این نشناختنها و خود را به نفهمی زدن ها و تن در دادن به آدرسهای مشکوک و عوضی که ساختار قدرت را گیج می کند، مرتبا هزینه های این ناشکری ما نسبت به آن مجاهدتهای عظیم را هم بالا می برد و ما در مسیرهایی می افتیم که در آن انصافا گونه هایی از مازوخسیم، خودآزاری و خود تخریبی جای شیوه اصولی برخورد با این مسائل را می گیرد و واکنشها در درون حکومت و جامعه، به سمت رفتارهای آنومیک تمایل نشان می دهد.
گویی دست به دست هم می دهیم تا ابد احساس امنیت و پایداری را بر خود حرام کنیم
مومنی ادامه داد: گویی ما همگی دست به دست هم می دهیم که تا ابد احساس امنیت، پایداری، پیش بینی پذیری و اعتلا را بر خود حرام می کنیم. در حالی که اگر از دریچه علم وارد این مسائل شویم، واقعا می توانیم آنها را حل و فصل کنیم. از این زاویه، هشداردهنده ترین و عبرت آموزترین اسناد مکتوب، یکی کتاب «دولتها و انقلابهای اجتماعی» خانم «تدا اسکاچ پل» است و دیگر نامه بی بدیل «میشل فوکو» به زنده یاد مهدی بازرگان، که در هر کدام از این دو، نکاتی را مطرح کرده اند که می تواند سرچشمه بازگشت به حقیقت و عدالت باشد.
انقلاب 57 مردم ایران، آگاهانه ترین جنبش فراگیر مردمی بود
رئیس موسسه مطالعات دین و اقتصاد با اشاره به نکاتی که اسکاچ پل در صفحه 123 کتاب خود درباره انقلاب ایران آورده است، خاطرنشان کرد: او در این کتاب، می گوید انقلابی که در بهمن 1357 در ایران به پیروزی رسید، به عنوان آگاهانه ترین جنبش فراگیر مردمی شناخته شد. اگر تنها یک انقلاب در طول تاریخ بشر وجود داشته باشد که به گونه ای آگاهانه به وسیله یک جنبش اجتماعی فراگیر، با هدف سرنگونی نظام قدیم ایجاد شده باشد، بی درنگ باید گفت آن انقلاب، انقلاب مردم ایران، علیه شاه بود.
مومنی تاکید کرد: چون برخی خواسته های ما از انقلاب محقق نشده، به جای اینکه عالمانه، ریشه های این بی توفیقی یا کم توفیقی را شناسایی کنیم، به سمت خودتخریبی می رویم. در آستانه فروپاشی رژیم پهلوی، تمام آمریکاییهایی که مسئولیت کلیدی داشتند بر دو مساله صحه می گذارند. شاید حدود 70 کتاب در این باره به فارسی وجود دارد که این موضوع را تائید می کنند. نکته اول این است که آنها می گویند تا آنجایی که احتمال فایده می دیدیم، تا سر حد توان برای حمایت از رژیم پهلوی و باقی ماندن شاه هزینه کردیم. نکته دوم این است که می گویند ما غافلگیر شدیم و مستندات آن را در بیشمار کتابهای موجود، به زبان فارسی و به ویژه به زبان انگلیسی هم می توانیم رد گیری کنیم.
این استاد دانشگاه علامه طباطبایی با بیان این انتقاد که خود آنها می گویند ما غافلگیر شدیم، اما با این حال، عده ای می گویند آنها شوخی می کنند و این توطئه ای بود که آمریکایی ها در آن زیر پای فلانی را خالی کردند و برای بهمانی آب و جارو کردند، یادآورشد: به محض پیروزی انقلاب، شورای روابط خارجی آمریکا، بودجه هنگفتی را با هدف بسیج برجسته ترین ایران شناسان زنده موجود در دنیا اختصاص داد تا توضیح دهند در الگوی روابط شاه و آمریکا، آمریکایی ها کجا اشتباه کردند که یک متحد استراتژیک را در یک منطقه استراتژیک از دست دادند، اختصاص داد. وقتی سلطنت طلبان این حرف را می زنند، می توان آنها را درک کرد، آنها همچنان مانند رهبرشان محمدرضا شاه، می خواهند از واقعیت فرار کنند و به توهماتشان دل خوش باشند.
400 سال است که دائم یک خطا را تکرار کرده ایم
رئیس موسسه مطالعات دین و اقتصاد، با اشاره به بخشهایی از کتاب «مقاومت شکننده»، نوشته «جان فوران» که در آن نویسنده اظهار شگفتی می کند که نخبگان سیاسی، نظامی و اجتماعی ایران 400 سال است که یک خطا را دائم تکرار کرده اند و از درون آن، یادگیری بیرون نیامده است، تصریح کرد: در انگلستان، یکی از رموز اینکه می گویند چرا این کشور پیشگام انقلاب صنعتی شد، این بود که در سال 1688، آنها به خودشان آمدند. تا قبل از این انقلاب، که به آن «انقلاب باشکوه» می گویند، هر بار که از ستمهای پادشاه وقت، به ستوه می آمدند، به قصر حمله می کردند، پادشاه را می کشتند و با اینکه به جایگزینش می گفتند این کار را تکرار نکند، اما در فاصله کوتاهی، به محض اینکه مستقر می شد، کارهایی می کرد که همان حمله کنندگان به قصر می گفتند صد رحمت به قبلی! آنها در سال 1688 فهمیدند با شاه کشی، گره فروبسته جامعه باز نمی شود. به قصر حمله کردند و گفتند این بار نمی کشیمت. این سرنیزه را نگه می داریم از تو مراقبت می کنیم و باید امتیازهایی هم به جامعه بدهی!
به گزارش جماران، مومنی تاکید کرد: از درون این توازن قوا، میان ساخت اجتماعی و ساخت سیاسی، آنچنان جهشی در عملکرد اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی این کشور اتفاق افتاد که از زبان ملکه ویکتوریا می شنویم که خورشید درآسمان امپراتوری غروب نمی کند. بحث بر سر این است که باید آرام آرام به سمت شناسایی آن قفلهای تاریخی حرکت کنیم و این مساله به همان اندازه که برای جامعه ارتقا دهنده است، برای ساختار قدرت هم می تواند عبرت آموز باشد.
بعد از انقلاب، سلطنت طلبان از سخت گیریهایی که بر روشنفکران می کردند پشیمان شدند
این استاد دانشگاه علامه طباطبایی با بیان اینکه در سالهای اولیه بعد از پیروزی انقلاب، در نخست وزیری و دفتر سیاسی حزب جمهوری اسلامی، گزارش واکنشهای سلطنت طلبان را بعد از حدود 5 سال که از سقوط رژیم پهلوی گذشته بود، می دیدم، توضیح داد: آنها حرص می خوردند و می گفتند چقدر ما احمق بودیم که با سخت گیریهایی که درباره آثار شریعتی کردیم، او را یک قدیس کردیم! می گویند کاش این درک را داشتیم و به جای اینکه دست هر کس کتاب شریعتی می دیدیم، چند سال محکومیت به زندان می دادیم، خودمان در تیراژ چند صدهزار نسخه ای، آنها را چاپ می کردیم و در برخی محافل مذهبی های سنتی و کم مایه پخش می کردیم! از این عبارتها، بی شمار است.
سلطنت طلبان پشیمان شدند، اما دیر بود
به گفته مومنی ؛ محمدرضا شاه، در زمانی که خود را در اوج قدرت می دید، در مصاحبه اش با کیهان سوم آبان 1355، گفت «اگر یک بار دیگر چنین فرصتی نصیبمان شود، این بار دیگر پولهای خود را آتش نخواهیم زد!» باید بفهمیم فرد شماره یک این حرف را می زند! با اینکه شاه می گوید ما پولهایمان را در ورطه فساد انداختیم، اما هنوز هم طیفی، از مارکسیستها گرفته تا سلطنت طلبان و مذهبی های بریده آنها می گویند شاه در حیطه اقتصادی توسعه گرا بود! در خاطرات فردوست، ببینید او درباره عمق فساد چه می گوید! در همان نطق کوتاه شاه که گفت پیام شما را شنیدم، او چند بار گردنش را کج کرد و گفت «من به وجود فساد گسترده، اذعان می کنم، به من مجال دهید اصلاح کنم!» واکنش مردم این بود که دیر فهمیدید!
این استاد دانشگاه با بیان اینکه حتی افراطی ترین سلطنت طلبان هم ابراز پشیمانی کرده اند، گفت: عملکرد شاه در حوزه اندیشه ای و برخوردش با دانشگاهی ها و همچنین در حیطه اقتصادی هم که روشن است، با این حال آیا نباید این فهم در ما پیدا شود که ما در اسارت یک سلسله قفلهای تاریخی قرار داریم!؟ یکی از منصفانه ترین روایتها در زمینه این قفلها، روایت داریوش همایون است. او می گوید بزرگترین عامل سقوط رژیم پهلوی این بود که ما تولید را به یک محملی برای توزیع رانتهای انحصاری تبدیل کردیم که از درون آن، وابستگی ذلت آور به دنیای خارج، فشارهای معیشتی سنگین به مردم و نابرابری ناموجه مشروعیت سوز پیش آمد و رژیم را فروپاشاند. از این نگاه ها، عبرتهای بزرگ بیرون می آید. این نابرابری ناموجه فزاینده، کانون اصلی مشروعیت سوزی حکومت شد، چون در کنار دارایی های غیرعادی سرشار، فقر گسترده فراگیر هم وجود داشت.
کسی از فرط خوشی، سراغ انقلاب نرفته بود
مومنی با اشاره به بخشهایی از کتاب «مقاومت شکننده»، نوشته «جان فوران»، مبنی بر اینکه تا سالهای میانی دهه 1350، بالغ بر 64 درصد کل جمعیت شهرنشین در ایران دچار سوء تغذیه بودند و از کل جمعیت شهرنشین، 25 درصد با وضعیت تغذیه بسیار بد روبرو بودند، این وضعیت در مقایسه با سوء تغذیه 45درصدی در روستاها، دید دقیق تری به ما می دهد، افزود: کسی از فرط خوشی، سراغ انقلاب نرفته بود، تمام شواهد این را به وضوح می گویند. اگر بخواهیم خود را به ندانستن بزنیم، این دیگر مشکل ما است. ما نیاز داریم که اینها را با دقت نگاه کنیم.
قراردادهای بلندمدت غیرشفاف با روسیه و چین آینده ما را تحت تاثیر قرار می دهد
این اقتصاددان با بیان اینکه شخصا می خواهم رویه ها را از سر نادانی و غفلت تصور کنم، اما تجربه تاریخی ایران می گوید هرگز چنین نبوده است، گفت: وقتی می گویند ایجابی حرف بزن، منظور این است که قراردادهای بلندمدت غیرشفافی که مثلا عده ای پخت و پز می کنند که ما با روسیه و چین ببندیم و این قراردادهای غیرشفاف، در آستانه اوج گیری منازعه های هژمونیک میان قدرتهای بزرگ چگونه مقدرات ما را تحت تاثیر قرار می دهد را نادیده بگیرید و ایجابی حرف بزنید! در حالی که تا زمانی که روندهای مخرب معطوف به گسترش و تعمیق فساد و نابرابری و فقر و شبهه های چشمگیر در رویه هایی که ما را به صورت ذلت آور به آن اقتصادها وابسته می کند، وجود دارد، نمی شود حرف عالمانه ایجابی زد. خیلی عجیب است ژست می گیرند و می گویند ما این هستیم که در این شرایط حرف ایجابی می زنیم!
تضعیف ارزش پول ملی، با هیچ فساد و افساد دیگری در تاریخ بشر قابل مقایسه نیست
مومنی توضیح داد: شما حرف ایجابی را 35 سال است که می زنید، اما آقای شاکری، نشان دادند که حرفهای ایجابی شما، با تورشهای بیش از هزار درصد در عمل روبرو شد! آقای شاکری، کارنامه این طیف فکری را در زمینه پیش بینی رشد نقدینگی و رشد نقدینگی تحقق یافته بررسی کرد. آنگونه ایجابی حرف زدن که مایه ننگ و شرمندگی است. افتخاری ندارد اما ماجرا این است که با آن جریان سازیهای مشکوک، باب مواجهه انتقادی اعتلابخش را می بندند و باب چشم بستن بر واقعیتها برای دم تکان دادن به برخی را باز می گذارند، بعد اسم آن را رویه ایجابی می گذارند. مثل اینکه آنها فاجعه آمیزترین ضربه ها را به ارزش پول ملی زدند، بعد اسم آن را اصلاح قیمت می گذارند. به روایت بزرگترین متفکران علم اقتصاد، تضعیف ارزش پول ملی، با هیچ فساد و افساد دیگری در تاریخ بشر قابل مقایسه نیست، اما همانها که می خواهند به قول خودشان ایجابی حرف بزنند، اسم آن را اصلاح قیمتی می گذارند. بعد جریان سازی می کنند و دروغ می گویند.
استاد گروه برنامه ریزی و توسعه اقتصادی دانشگاه علامه طباطبایی، با بیان اینکه این ایجابی حرف زدن ها از محمدرضا شاه دلبری می کرد و در نهایت او را سرنگون کرد، گفت: صفحه 312 کتاب «اقتصاد سیاسی ایران» کاتوزیان، می گوید بنیانهای اندیشه رژیم محمدرضا شاهی، در آن چارچوب که واقعیتها را بر نمی تافت و تحت عنوان ایجابی حرف زدن، می گفت آنها را گوشزد نکنید، بر این موارد استوار شده بود: اراده کسب حداکثر عایدات ارزی از محل هر چه بیشتر و هر چه سریعتر خام فروشی کردن. در این چارچوب، توسعه را این گونه تعریف می کردند که توسعه یعنی رشد آنی و فزاینده در ترویج مصرف گرایانه از وسایط نقلیه، لوازم خانگی، تعطیلات در خارج، تفریحات عرضه شده در قمارخانه ها و رستورانها، خانه های کاخ مانند برای یک اقلیت ممتاز، هزینه های سرسام آور نظامی، بر باد دادن سرمایه کشور در تاج گذاری دیرهنگام، جشن مضحک و بین المللی به بهانه موهوم 2500 سال پادشاهی ایران و تفنن های سالانه همسر شاه در شیراز به نام جشن هنر، که در آن علاوه بر اتلاف پول فراوان، زندگی روزمره مردم را به کلی مختل می کردند! آن صداهایی که اکنون راه نجات ایران را در ترویج واردات خودروهای لوکس را هم می شنویم! او می گوید این درکی است که از توسعه در چارچوب بی اعتنایی به روندهایی که باید متوقف شوند، وجود داشت و آن هم بهایی بود که رژیم پهلوی پرداخت کرد. ما به شدت نیاز داریم که به این تجربه ها از دریچه نهادی نگاه کنیم.