روزهای سخت اهالی رسانه
- شناسه خبر: 15619
- تاریخ و زمان ارسال: 21 تیر 1404 ساعت 13:55
- منتشرکننده: مدیریت

محمدعلی وزیری/ادیبان برای بیان«آمادگی با چشمهای باز» اصطلاحی دارند و می گویند “متشمر باید رفت” یعنی آرام، آماده و با چشمهای باز مثل این تمثیل درحالیکه پایین لباس را دردست جمع کرده تا بوته های خار بردامنت ننشیند و به سلامت از خارزار بگذری!
“متشمر” توصیف مناسب امروز راه رفتن اهالی رسانه میان خاززار تهاجم است. اهل قلم و خبر آزاده؛ دلسوز مردم و عاشق میهن با آرزوی درخشش مقتدرانه و حکیمانه ایران در جهان طی سالیان متمادی آنقدر بلابرسرشان ریخته، درکوره تنگناها و محدودیتها طی پنج دهه آبدیده شده، چکش تهمت و دروغ پایگاه دشمن شدن و گرفتن چمدانهای دلار از اجانب و ازطرف کسانیکه باید عادل باشند خورده که ترس از حبس و حصر و به دروغ و تهمت آلوده کردنشان مانند خوردن صبحانه برای آنها عادی و جزو برنامه های روزانه شان شده است.
به داوری من که عمری همنشین آنها در این اقلیمم وضع کنونی میهن در پیچ واقعی تاریخی قرارگرفته که از برهه های سخت تاریخی قبلی خطیرتراست لذا برای ثبت درتاریخ عرض می کنم: اهالی رسانه؛ خبر و تحلیل روزهای سختی را می گذارند و ایام دشوارتری پیش رو خواهند داشت. از شدت فشار فقر؛ بستن دفتر رسانه و رفتن از میعاد عشاق یا اخراج و بیکار شدن عکاسان و خبرنگاران جوان به دلیل کمبود بودجه، گرانی کاغذ و چاپ و اینترنت و اجاره نمی گویم زیرا طریق عزت و بلندی نظرشان نیست و از روز اول “ما بدین درگه نه از پی حشمت و جاه آمده ایم…” تنگناهای پر خطر اهالی رسانه درجای دیگر است که درحال پرس شدن بین دو سطح همسو ولی متفاوت از لحاظ جهت حرکت است. شاید به دلیل محقق شدن اخطارها و یاهمراهی بی چشمداشت باید مجازات شویم زیرا آنچه طی سی و چند سال هشدار دادیم و نوشتیم و فریاد زدیم و در خشت خام آنکه مدعیان فاقد بینش درآیینه هم ندیدند را دیده ایم و به وقوع پیوسته، مورد غضبیم.
افسوس که مااین روزها را از دور دیدیم آژیرخطر کشیدیم و گفتیم و نوشتیم شما که جنگ و مرگ برای دشمن می خواهید در حالیکه از عده وعده خود و دشمن میزان تاب آوری و تاب دهی غافلید، فریب می خورید یا فریبتان می دهند؛ توجهی نکرده بر طبل خودحق مطلق بودن کوبیدید. گفتیم جاسوسان فریبا مانند “بانو شکدوم” اسراییلی آدرس افراد و مراکز قدرت و ثروت را دارند نه دفتر رسانه! نپذیرفتند. نوشتیم دشمن بدسگال اگرفنا را حس کند قبل از محوشدن جنگ؛ مرگ و ویرانی را به ما برمی گرداند.
چرا عزیزان مخلص سلحشور این نکته را نفهمیدند که شجاعت انقلابی عقل محور با گستاخی کشور برباد ده تفاوت دارد گرچه عالی ترین دوره کمال هر فردجهادی، شهادت است اما مفت باختن با بی احتیاطی یا دست کم گرفتن دشمن و ندیدن عوامل نفوذی سست عنصر داغ و تلخ گفتار زیان محض وجهل مرکب است
دریغا وفا کردیم جفا دیدیم. ولی این آموزه و مژده قرآنی آرام مان می کند که : «خیری در آنچه که کراهت دارید نهفته است…»
ما نباید تهدید شویم زیرا وضع امروز و بهای سنگین آن را دیده و ارزیابی نموده هشدار داده بودیم. کسانی باید محاکمه شوند که بی زره عزم جنگ نموده پیامدهای تلخ افکار و اعمال عزت شکن و اقتدار برانداز را ندیدند چون به واقعیتها ی موجود باور نداشتند و شوربختانه درس ناگرفته دوباره در حال پرکردن توپهای خالی هستند.

برای ما این درس نگرفتن تلخ است به همان اندازه تلخ که دیدن رقص اندیشه و قلم فروشان و پای کویی و خندانی چهره ها که در برابر درد مردم خانه ویران شده؛ عزادار شهیدان والامقام مخلص علمی و نظامی و افراد رهگذر بی گناه و دیدن صورتحساب بسیار سنگین مادی و معنوی جنگ که ازجیب ملت فقیر دردزده پرداخت می شود .
افسوس صحنه های سیاهی را می بینیم که بازیگرانش گرچه در دوسوی صحنه نمایش ایستاده اند ولی سناریوی واحدی را بازی و اجرا می کنند. فاجعه و بغض پرحسرت در ندیدن مردم شریف ولی گلایه مند حتی عاصی و معترض است که در عین وفاداری خردمندانه و ماندن برعهد خود با مام میهن زیر بمب، موشک و تجاوز دشمن کنار نظام ایستادند هرچند بازگروهی این حمیت ایرانی را به نفع خود مصادره نمایند یا گروه دیگر به افکار عمومی یاس و احساس شکست القا کرده ایران را مغلوب و تسلیم می خواهند. برتابیدن هردوطیف برای ما سخت است و بیزاریم و در زیر فشارکمرشکن از هر دو سو هستیم. از یک طرف سخت دلان سست مغز مخلص یا آزمندان ریاکاری که با انگشت تهدید چوبه دار؛ نشان مان می دهند و از سوی دیگر آن طایفه رقاص که سردر آخور نفاق و اجنبی داشته ما را سوپاپ اطمینان نظام و خائن می نامند و چوبه دار “پسا نظام” نشانمان می دهند ولی ما حمله و تهدید این دو طایفه را نشان از برحق بودن مان می دانیم و به هردو قبیله قلیله می گوییم:
گر ماز سربریده می ترسیدیم
در محفل عاشقان نمی رقصیدم
هردو طایفه بدانند اگربا برسر دار رفتن سرمان؛ ایران سربلند می شود اگر سرـ دار با سر ما سربلند می شود، اگر ایران و ایرانی یک لحظه؛ خوش دل و یک جرعه شادی و امید بنوشند و لبخندی بزند و دغدغه هاشان کمتر شود، باکی نیست. ای شمشیرها مارا درآغوش گیرید.
ادیبان برای بیان«آمادگی با چشمهای باز» اصطلاحی دارند و می گویند “متشمر باید رفت” یعنی آرام، آماده و با چشمهای باز مثل این تمثیل درحالیکه پایین لباس را دردست جمع کرده تا بوته های خار بردامنت ننشیند و به سلامت از خارزار بگذری!
“متشمر” توصیف مناسب امروز راه رفتن اهالی رسانه میان خاززار تهاجم است. اهل قلم و خبر آزاده؛ دلسوز مردم و عاشق میهن با آرزوی درخشش مقتدرانه و حکیمانه ایران در جهان طی سالیان متمادی آنقدر بلابرسرشان ریخته، درکوره تنگناها و محدودیتها طی پنج دهه آبدیده شده، چکش تهمت و دروغ پایگاه دشمن شدن و گرفتن چمدانهای دلار از اجانب و ازطرف کسانیکه باید عادل باشند خورده که ترس از حبس و حصر و به دروغ و تهمت آلوده کردنشان مانند خوردن صبحانه برای آنها عادی و جزو برنامه های روزانه شان شده است.
به داوری من که عمری همنشین آنها در این اقلیمم وضع کنونی میهن در پیچ واقعی تاریخی قرارگرفته که از برهه های سخت تاریخی قبلی خطیرتراست لذا برای ثبت درتاریخ عرض می کنم: اهالی رسانه؛ خبر و تحلیل روزهای سختی را می گذارند و ایام دشوارتری پیش رو خواهند داشت. از شدت فشار فقر؛ بستن دفتر رسانه و رفتن از میعاد عشاق یا اخراج و بیکار شدن عکاسان و خبرنگاران جوان به دلیل کمبود بودجه، گرانی کاغذ و چاپ و اینترنت و اجاره نمی گویم زیرا طریق عزت و بلندی نظرشان نیست و از روز اول “ما بدین درگه نه از پی حشمت و جاه آمده ایم…” تنگناهای پر خطر اهالی رسانه درجای دیگر است که درحال پرس شدن بین دو سطح همسو ولی متفاوت از لحاظ جهت حرکت است. شاید به دلیل محقق شدن اخطارها و یاهمراهی بی چشمداشت باید مجازات شویم زیرا آنچه طی سی و چند سال هشدار دادیم و نوشتیم و فریاد زدیم و در خشت خام آنکه مدعیان فاقد بینش درآیینه هم ندیدند را دیده ایم و به وقوع پیوسته، مورد غضبیم.
افسوس که مااین روزها را از دور دیدیم آژیرخطر کشیدیم و گفتیم و نوشتیم شما که جنگ و مرگ برای دشمن می خواهید در حالیکه از عده وعده خود و دشمن میزان تاب آوری و تاب دهی غافلید، فریب می خورید یا فریبتان می دهند؛ توجهی نکرده بر طبل خودحق مطلق بودن کوبیدید. گفتیم جاسوسان فریبا مانند “بانو شکدوم” اسراییلی آدرس افراد و مراکز قدرت و ثروت را دارند نه دفتر رسانه! نپذیرفتند. نوشتیم دشمن بدسگال اگرفنا را حس کند قبل از محوشدن جنگ؛ مرگ و ویرانی را به ما برمی گرداند.
چرا عزیزان مخلص سلحشور این نکته را نفهمیدند که شجاعت انقلابی عقل محور با گستاخی کشور برباد ده تفاوت دارد گرچه عالی ترین دوره کمال هر فردجهادی، شهادت است اما مفت باختن با بی احتیاطی یا دست کم گرفتن دشمن و ندیدن عوامل نفوذی سست عنصر داغ و تلخ گفتار زیان محض وجهل مرکب است
دریغا وفا کردیم جفا دیدیم. ولی این آموزه و مژده قرآنی آرام مان می کند که : «خیری در آنچه که کراهت دارید نهفته است…»
ما نباید تهدید شویم زیرا وضع امروز و بهای سنگین آن را دیده و ارزیابی نموده هشدار داده بودیم. کسانی باید محاکمه شوند که بی زره عزم جنگ نموده پیامدهای تلخ افکار و اعمال عزت شکن و اقتدار برانداز را ندیدند چون به واقعیتها ی موجود باور نداشتند و شوربختانه درس ناگرفته دوباره در حال پرکردن توپهای خالی هستند.
برای ما این درس نگرفتن تلخ است به همان اندازه تلخ که دیدن رقص اندیشه و قلم فروشان و پای کویی و خندانی چهره ها که در برابر درد مردم خانه ویران شده؛ عزادار شهیدان والامقام مخلص علمی و نظامی و افراد رهگذر بی گناه و دیدن صورتحساب بسیار سنگین مادی و معنوی جنگ که ازجیب ملت فقیر دردزده پرداخت می شود .
افسوس صحنه های سیاهی را می بینیم که بازیگرانش گرچه در دوسوی صحنه نمایش ایستاده اند ولی سناریوی واحدی را بازی و اجرا می کنند. فاجعه و بغض پرحسرت در ندیدن مردم شریف ولی گلایه مند حتی عاصی و معترض است که در عین وفاداری خردمندانه و ماندن برعهد خود با مام میهن زیر بمب، موشک و تجاوز دشمن کنار نظام ایستادند هرچند بازگروهی این حمیت ایرانی را به نفع خود مصادره نمایند یا گروه دیگر به افکار عمومی یاس و احساس شکست القا کرده ایران را مغلوب و تسلیم می خواهند. برتابیدن هردوطیف برای ما سخت است و بیزاریم و در زیر فشارکمرشکن از هر دو سو هستیم. از یک طرف سخت دلان سست مغز مخلص یا آزمندان ریاکاری که با انگشت تهدید چوبه دار؛ نشان مان می دهند و از سوی دیگر آن طایفه رقاص که سردر آخور نفاق و اجنبی داشته ما را سوپاپ اطمینان نظام و خائن می نامند و چوبه دار “پسا نظام” نشانمان می دهند ولی ما حمله و تهدید این دو طایفه را نشان از برحق بودن مان می دانیم و به هردو قبیله قلیله می گوییم:
گر ماز سربریده می ترسیدیم
در محفل عاشقان نمی رقصیدم
هردو طایفه بدانند اگربا برسر دار رفتن سرمان؛ ایران سربلند می شود اگر سرـ دار با سر ما سربلند می شود، اگر ایران و ایرانی یک لحظه؛ خوش دل و یک جرعه شادی و امید بنوشند و لبخندی بزند و دغدغه هاشان کمتر شود، باکی نیست. ای شمشیرها مارا درآغوش گیرید.





