سفر با پیک شادی در خیابان های تهران
- شناسه خبر: 8088
- تاریخ و زمان ارسال: 29 اردیبهشت 1403 ساعت 13:10
- منتشرکننده: بشارت آنلاین
پ
بهشتی که در اتوبانهای تهران حرکت میکند
بشارت نو_ یگانه شوق الشعراء: خودرویی که با عروسکهای زیبا تزئین شدهاست و در آن در مجلههایی برای خواندن و شکلاتهایی برای خوردن دیده میشود، آدم را به یاد هرچیزی میاندازد جز یک تاکسی اینترنتی که رانندهای خوش ذوق دارد و حال مسافران برایش حائز اهمیت است. در شرایطی که معابر عمومی به محل نزاع مردم تبدیل شدهاست انجام سفری حتی کوتاه با این خودرو برای مدتی باعث میشود انسان فراموش کند که جهان بیرون از این خودرو بیرنگ است و آدمها با ارادهای قوی تلاش میکنند نسبت به یکدیگر بی توجه باشند و بدون کوچک ترین مکثی از کنار یکدیگر بگذرند. اما راننده این خودرو تلاش کردهاست قدری مسافر خود را از دنیای بیرون جدا کند و برای او دنیای خودرویی رنگی بسازد. او دفتری دارد که مسافران در صورت تمایل میتوانند از خود برایش یادداشتی به جا گذارند….
انسانیت هنوز نمردهاست
اغلب یادداشتهای این دفتر خبر از حال خوب مسافران این خودروی دوست داشتنی میدهد. یکی از مسافران نوشته است: «در این روزای غبارآلود هوا و دل مردمان میهنم چقدر حال آدم با دیدن این صحنه با ذوق و با سلیقه خوب میشود و در دل احساس میکنم که انسانیت نمرده و هرگز نمیمیرد…» دو مسافری که از شهرکرد به تهران سفر کردهاند، در یادداشتی کوتاه گفتهاند: «زندگیتون مثل ماشینتون همیشه قشنگ باشه» در صفحهای دیگر از این دفتر متنی دیده میشود: «وسط این همه شلوغی و هیاهو و دنیای خاکستری بیرون یه ماشین اینجاست که رانندهش هنوزم دنیا رو رندگی و شاد میبینه. انگار دارم با یه عالمه رنگ وسط اتوبان همیشه خسته همت تهران با یه عالمه بچه شاد و بامزه میرم سرکار که مریضامو ویزیت کنم و مطمئنم در حس خوبی که قراره امروز بهشون بدم این آقا و این دنیای رنگیش سهم زیادی داره. آدم حس میکنه یه عالمه آدم کوچولوی جادویی همراهیش میکنن که بره و روز قشنگی رو شروع کنه. مرسی که وسط این دنیای سیاه اینقدر رنگی و قشنگین».
بهترین اتفاق دنیا
روانشناسی که دست بر قضا مسافر این خودرو شده نوشته است: «خداروشکر که امروز سوار چنین ماشین پرعشق و لطیفی شدم. الهی که همه انسانها به کودک همیشه خلاق درون خود احترام بگذارند و اجازه دهند حس خوب زندگی جهان بیرونی را مزین به شادی کند.» دیگری برای او نوشته: «از دادگاه دارم میرم سرکار و حال دلم اصلا خوش نیست. با دیدن این همه قشنگی در این ماشین سرذوق اومدم. مرسی که هستید.» شخصی که در روز تولدش مسافر این خودرو شده، برای راننده یادگاری به جا گذاشته است: «این سفر کوتاه درون شهری با شما واقعا آغاز خوبی برای روزم بود. ماشین شما صمیمت و گرمی خانه را داشت. من را یاد پسرم انداختید که از همین لگوها دارد و از من دور است… »
پزشکی که برای بازگشت از بیمارستان به خانه درخواست تاکسی اینترنتی داده بود برای آقای مدرسی نوشت: «اینکه انسان در هر شغلی بهترین خودش باشد بهترین اتفاق دنیاست. آقای مدرسی بهترین اسنپی بود که من در تمام سالیان درازی که تاکسی اینترنتی گرفتم سوار شدم.»
کار موقتی که دائمی شد
اما آقای ناصر مدرسی که اینگونه مسافرانش از او تعریف میکنند کیست؟ او راننده ۴۶ ساله یک تاکسی اینترنتی در تهران است که جور دیگری کار میکند و راه متفاوتی برای فعالیت خود انتخاب کردهاست؛ انتخابی که ذوق و شادی را به مسافران خودروی زیبا او میبخشد. او میگوید: «من فعالیت در اسنپ را به عنوان یک کار موقتی شروع کردم و الان بیش از یک سال و نیم است که در این حوزه کار می کنم و تقریبا به یک کار دائمی تبدیل شدهاست. من میخواستم شرایطی را مهیا کنم که مسافران وقتی در خودرو مینشینند راحت باشند، احساس کنند خانه خودشان است و انرژی مثبتی به آنها منتقل شود».
کارخانهداری که رضایت حداکثری مسافران را جلب کرده
او ادامه میدهد: «سعی کردم فضای داخلی خودرو را جور دیگری طراحی کنم؛ ظرف دارو گذاشتهام که از تعدادی مسکن تشکیل شده و اگر مسافری احتیاج داشته باشد، از آنها استفاده میکند. ظرف شکلات برای پذیرایی کوچک از مسافران نیز در نظر گرفتهام. تا امروز پنج دفتر از یادداشت مسافران در خودروی من پر شده است. قبل از شروع فعالیت در تاکسی اینترنتی کارخانه تولید ظروف یکبار مصرف داشتم و کارخانه بزرگی بود. اعضای خانواده من به شدت از این نوع فعالیت من حمایت کردند و حتی در آن مشارکت داشتند. ۹۹درصد بازخورد مسافران تا به امروز مثبت بوده و من توانستم حس خوبی که میخواستم را به مسافران منتقل کنم. بسیاری از آنها به من میگفتند حال روحیشان بعد از انجام سفر تغییر کرده است. یکی از مسافران هنگام پیاده شدن از خودروی من گفت که میخواست از امروز آدم بدی باشد ولی قرارگیری در فضای خودرو من باعث شد که یک فرصت دیگری به خود برای پیگیری این مسیر دهد».
او در آخر میگوید: «همه میخواهند به بهشت بروند اما کسی نمیخواهد بهشت را بسازد. ما میتوانیم با حال خوبی که به دیگران منتقل میکنیم حال خوب را برای خود به وجود بیاوریم و من با این مدل از فعالیت توانستم حال خوبی داشته باشم. من دوست دارم بهشت را بسازم و صرفا به دنبال به بهشت رفتن نیستم. شریک من در کارخانه سرم را کلاه گذاشت، اموالم را ازم گرفت و من به صورت موقت از این کار برای سرگرمی استفاده کردم اما آدم در هرکاری باید بهترین خود باشد و این باور من است».