سوختن نان در تنور گرانی
- شناسه خبر: 16329
- تاریخ و زمان ارسال: 21 مرداد 1404 ساعت 15:24
- منتشرکننده: مدیریت

برکت از سفره های مردم رخت می بندد؟
زهرا زارع/فزایش بیسابقه قیمت نان، خشکسالی، یارانههای ناکارآمد و زنجیرهای از تصمیمات متناقض، آرامش دیرین سفرههای ایرانی را تهدید میکند؛ کارشناسان خواستار اصلاح ساختاری و بازگشت نان به جایگاه فرهنگی و اقتصادی شایستهاش هستند.
در روزگاری که نان همواره مایهی آرامش سفرهها بود، حالا به کالایی تبدیل شده که طعم اضطراب دارد. افزایش بیسابقهی قیمت آن در نقاط مختلف کشور، مردم را درگیر نبردی خاموش کرده؛ نبرد میان هزینههای روزافزون، سیاستهای ناکارآمد و آرزوی حفظ برکت در سفرههایی که هر روز کوچکتر میشوند.
این دیگر فقط دغدغهی نانواییها نیست. از مزرعه گرفته تا نانوایی، زنجیرهی تولید نان با بحرانهای جدی مواجه شده. خشکسالیهای مکرر، افزایش هزینههای تولید گندم، نوسانات قیمت خرید تضمینی و فشارهای تورمی، کشاورزان را در تنگنای اقتصادی قرار دادهاند. نانوایان نیز با رشد سرسامآور هزینهها، از نهادههای اولیه تا قبوض انرژی، دیگر رمق رقابت با قیمتهای مصوب را ندارند.
یارانههایی که سالها قرار بود ناجی باشند، امروز خود بخشی از چالش شدهاند. طرحهایی چون هوشمندسازی با نصب کارتخوان در نانواییها، نهتنها مشکل را حل نکرده، بلکه کیفیت نان را قربانی کرده و فساد در زنجیره تأمین را بیشتر کردهاند. کارشناسان به صراحت خواستار اصلاح نحوه پرداخت یارانه شدهاند.
در این میان، آنچه از دل تجربه، دغدغه و آگاهی بیرون آمده، نشان میدهد که نان فقط خوراک نیست. نان نماد قناعت و آرامش فرهنگیست. کوچک شدن سهم نان شاید آغاز کوچک شدن تابآوری اجتماعی باشد. حذف بیسروصدای نان از معادلات روزمره، یعنی حذف بخش مهمی از حافظهی جمعی و اعتماد عمومی.
با وجود تمام پیچیدگیهای اقتصادی و اجتماعی، کارشناسان بر این باورند که اصلاح ساختار زنجیره تولید و توزیع نان ضرورتی اجتنابناپذیر است.
دکتر حسین راغفر، استاد اقتصاد دانشگاه الزهرا، تاکید میکند که «مشکل اصلی در ساختار تخصیص یارانهها و نبود شفافیت در فرآیند تأمین است. تا زمانی که سیاستهای حمایتی به جای مصرفکننده به نهادهای واسطه تعلق بگیرد، گرانی نان ادامه خواهد داشت.»
او راهحل را در «اصلاح نظام یارانه به شیوه پرداخت مستقیم به خانوارها» و همچنین «افزایش کارایی دولت در حمایت از تولیدکننده داخلی، بهویژه کشاورزان» میداند.
از سوی دیگر، محمدجواد کرمی، رئیس اتحادیه نانوایان سنتی تهران، ضمن انتقاد از مدل فعلی یارانه نان میگوید: «نصب کارتخوان در نانواییها بهتنهایی مشکلی را حل نمیکند؛ نانوا انگیزهای برای تولید با کیفیت ندارد وقتی قیمت نان با هزینههای واقعیش فاصله دارد.» او پیشنهاد میکند «با پرداخت یارانه به مصرفکننده و آزادسازی تدریجی قیمت، هم کیفیت بالا میرود و هم فساد کاهش مییابد.»
حمیدرضا رستگار رئیس اتاق اصناف تهران در باره چگونگی اصلاح یارانه نان و جایگزینی روشهای سنتی با راهکارهای هدفمند، معتقدند که استفاده از کارت ملی به عنوان ابزاری برای توزیع عادلانه یارانه لازم است و هشدار می دهدکه تکرار الگوی کارتهای مجزا و تجربههای مشابه، چالشهای جدیدی برای مردم و دولت ایجاد خواهد کرد.
رئیس اتاق اصناف بز این باوراست که نان همچنان قوت غالب اکثریت مردم ایران است و همانند آب، جزو ضروریترین نیازهای جامعه به شمار میرود. بنابراین تصمیمگیری در این حوزه باید ملی و همهجانبه باشد.

وی از مهمترین مشکلات فعلی، قاچاق آرد، اسراف و تبدیل بخشی از آرد یارانهای به خوراک دام یا خروج یارانه از دسترس مردم دانست و اضافه کرد: قیمت نان خشک در بازار آزاد از نان مصرفی مردم گرانتر شده و این پدیده نشاندهنده چندوجهی بودن بحران در این حوزه است.
رستگار معتقداست ،برای خرید نان میتوان از کارت ملی به عنوان ابزار شناسایی همه ایرانیان بهره گرفت؛ چراکه هر ایرانی یک کارت ملی دارد و ضرورتی برای تعدد کارتها وجود ندارد.
در حوزه کشاورزی، قاسم ساعدی، عضو کمیسیون کشاورزی مجلس، معتقد است: «خشکسالیهای پیدرپی و عدم حمایت از کشاورز، تولید گندم داخلی را تضعیف کردهاند. اگر نهادههای کشاورزی بهموقع و با قیمت مناسب تأمین نشود، وابستگی به واردات گندم افزایش خواهد یافت، که مستقیماً روی قیمت نان تاثیر میگذارد.»
او بر لزوم بازنگری در نحوهی تعیین قیمت خرید تضمینی گندم توسط دولت تأکید میکند و میگوید: «تعیین قیمت پایینتر از هزینه واقعی تولید، بهجای صرفهجویی، به ریزش تولیدکننده منجر میشود.»
در همین راستا، دکتر لیلا ابراهیمی، متخصص تغذیه و عضو انجمن سلامت ایران، هشدار میدهد: «افزایش قیمت نان، به حذف نانهای با کیفیتتر از سبد خانوادهها منجر شده. متأسفانه بسیاری از خانوادهها برای کاهش هزینهها، از نانهایی استفاده میکنند که فاقد ارزش غذایی مناسب هستند، که این روند در بلندمدت سلامت عمومی را تهدید میکند.»
او پیشنهاد میدهد که «آگاهیبخشی عمومی درباره مزایای نان سبوسدار و نانهای سنتی مغذی باید بخشی از سیاستگذاری دولت در حوزه تغذیه باشد.»
این دیدگاهها، گواه بر این نکتهاند که بحران نان تنها با نگاه تکبعدی اقتصادی قابلحل نیست. نیاز به هماهنگی چند دستگاه، از وزارت جهاد کشاورزی تا وزارت صنعت و بهداشت، و همچنین تعامل مستمر با اتحادیههای نانوایان و مراکز دانشگاهی کاملاً حس میشود.
شاید اگر صداهایی که سالهاست از دل تجربه، دانش و دغدغه برخاستهاند شنیده شوند، نان از لبهی شمشیر فاصله بگیرد، و دوباره بر سفرهها نقش آرامش و برکت بازی کند.
در نهایت، همهی این دیدگاهها و دادهها بر یک اصل ساده تأکید دارند:
اگر اصلاحات ساختاری، سیاستگذاری هدفمند، و مشارکت عمومی به موقع انجام نشود، این بحران فقط اقتصادی نخواهد بود؛ فرهنگی، اجتماعی و روانی هم خواهد شد.
نان باید دوباره به جایگاهش بازگردد. نه از مسیر وعدهها، بلکه با شفافیت، انصاف، و مشارکت کارشناسان و مردم. این بار، اگر گوشها شنوا باشند، نان میتواند نهتنها سیرکنندهی شکمها، بلکه آرامکنندهی دلها باشد.
در نگاه فراتر از عدد و نمودار، نان فقط خوراک نیست. نماد قناعت و آرامش است، نشانهی روزی حلال و بخشی از هویت سفرههای ایرانی. حذف آرامآرام این نماد از زندگی روزمره، فقط یک مسئله اقتصادی نیست؛ نوعی فرسایش اجتماعیست که آهسته اما پیوسته اتفاق میافتد. و این روند، اگر دیده نشود، اگر جدی گرفته نشود، میتواند زیربنای تابآوری فرهنگی جامعه را متزلزل کند.
نان باید دوباره به جایگاهش بازگردد. نه از طریق یارانههای پرابهام یا شعارهای کوتاهمدت، بلکه از مسیر بازنگری اصولی، مشارکت کارشناسان، و شنیده شدن صدای مردم. آنچه این بحران را تبدیل به یک فرصت میکند، ارادهی جمعی برای اصلاح، صراحت در سیاستگذاری، و بازگشت به فهمی انسانی از مفهوم برکت است.




