فقر و افول جامعه
- شناسه خبر: 8469
- تاریخ و زمان ارسال: 7 خرداد 1403 ساعت 13:10
- منتشرکننده: بشارت آنلاین
دکتر جبار رحمانی انسان شناس و استاد دانشگاه
جامعه ایرانی در چهار دهه اخیر متحمل تورم دو رقمی ای بوده که بخش زیادی از زیرساخت های اقتصادی را فرسوده کرده، و در طی این دوره زمانی بخش قابل توجهی از جامعه ایرانی (گاه تا ۵۰ درصد) را به آستانه خط فقر یا پایین تر از آن رسانده است. این وضعیت اسفبار فقر در ایران، پیامدهای بسیاری داشته و دارد و پیامدهایی که نه تنها امروز بلکه آینده این کشور را هم تحت تاثیر قرار خواهد داد.
هرچند فقر در معنای اولیه اش به معنای تهیدستی یا نداشتن حداقل های لازم برای زندگی است، به عبارت دیگر فقر با نداشتن و فقدان تعریف میشود، که این ایده ساده را هم به ذهن میرسد که با داشتن و ایجاد دسترسی به این نیازهای اولیه، فقر رفع میشود. اما مطالعات نشان داده است که فقر و زیستن در فقر صرفا یک پدیده فقدان و عدم دسترسی یا دست های خالی نیست. شرایط زندگی در فقر را باید بسیار پیچیده تر و عمیقتر دید، و ابعاد اجتماعی و فرهنگی و سیاسی و روانی آن را جدی تر گرفت. در میان شاخص های مربوط به فقر از همه گویا تر شاخص فلاکت است که از ترکیب فقر و بیکاری بدست می آید. و ایران در عرصه جهانی جزو بیست کشور دارای بالاترین میزان شاخص فلاکت است. واژه فلاکت در زبان فارسی به معنای استیصال، تیره بخشی و بیچارگی و شوربختی است. و بخت واژه ای است که ریشه در گذشته و حال دارد اما بیش از همه معطوف به آینده است. ضمن اینکه دلالت های روحی ، اجتماعی و اقتصادی را توامان دارد. از این منظر باید فقر و فلاکت را وضعیتی نسبتا موثر و بلند مدت در ذهن و روان انسان و جامعه دانست.
جامعه ایرانی که در نتیجه مدیریت کلان جامعه در عرصه داخلی و خارجی دچار وضعیتی از رشد عمومی شاخص های منفی در جامعه شده، و فقر و شاخص فلاکت از بیشترین میزان رشد برخوردار بوده اند و شاید رکوددار جهانی در رشد این شاخص ها باشیم. اما مهمترین مساله ای که در باب گسترش فقر و پیامدهای آن در ایران باید بدان توجه کرد، مساله تاثیر آن بر سبک زندگی، ساختارهای شخصیت و خلقیات ایرانیان و توسعه زیرساخت های زندگی پایدار در سطح فردی و جمعی است. آنچه که فقر در جامعه نهادینه می کند، استقرار شرایطی از زیست جمعی است که همراه با خودش خلقیات منفی، روابط اجتماعی اسیب دیده و اسیب زننده، هویت های پرتنش و گاه مخرب و… را خواهند آورد و به تعبیر برخی محققان، فقر آدمها را احق میکند و سبب افزایش رفتارها و انتخابهای احمقانه تر درآنها خواهند شد. فقر، که محصول جامعه و حاکمیت است، در وهله اول قربانیانش از فقرا میگیرد اما در بلند مدت کل جامعه را قربانی خودش میکند. مطالعات نشان داده اند که فقیران کسانی هستند که بیشترین احتمال را برای انجام رفتارهای احمقانه خواهند داشت و به همین سبب همیشه در تله فقر باقی می مانند، انسان فقیر و اقشار فقیر، کیفیت آموزششان، و حتی کیفیت عملکرد و کارشان به شدت کاهش خواهند یافت. موقعیت فقیرانه زیستن، وضعیتی را ایجاد میکند که معادل کاهش ۱۵ نمره ای در ضریب هوشی است. به همین سبب قربانیان فقر عموما در کیفیت آموزش دیدن یا اتخاذ تصمیم های خلاقانه یا داشتن اخلاقیات پایدار ،… عمیقا دچار بحران خواهند بود، لذا فقیر بودن همانند آفتی است که به ریشه جامعه می زند نه ساق و برگ آن.
اما پرسش اصلی آنست که چرا فقر در ایران نه تنها مهار نمی شود بلکه همواره روندی رو به توسعه داشته است؟ توسعه فقر در یک جامعه چه از سر تصادف باشد یا از سر سیاست های هوشمندانه حاکمان، در هر حال جامعه را دچار افولی همه جانبه خواهند کرد و نه تنها آرمانها را به قهقهرا می برد بلکه اعضای جامعه را به شیوه ای از اندیشیدن و عملکردن سوق میدهد که معطوف به نیازهای آنی و کوتاه مدت و گاه حقیرانه خواهند بود، چنین جامعه مستعد پذیرفتن هرگونه سرکوب، استثمار و سلطه خواهند بود. آرمانهای بزرگ و اتوپیا و امیدواری به آینده و مهمتر از همه تلاش برای زیستن بهتر، در شرایطی امکان پذیر است که وضعیت جامعه حداقل های لازم را داشته باشد، انقلاب مشروطه و انقلاب ۱۳۵۷ در شرایطی رخ دادند که اوضاع اقتصادی کشور نسبت به قبل بهتر شده و بسیاری از آشفتگی ها و ناامنی ها و … که مخل امنیت زندگی مردم و گاه عامل آشفتگی و فقر و قحطی بود، به کنار رفته بود. به همین سبب جامعه امکان رویاپردازی و کنشگری برای ایجاد وضعیتی بهتر را داشت. اما وقتی فقر رو به افزایش است، هرچند در کوتاه مدت ممکن است نظم اجتماعی و فرهنگی موجود مانع افول جامعه و فرهنگ و اخلاق شود اما تداوم چند دهه ای مکانیسم های تکثیر انبوه فقر در جامعه ایرانی، قطعا هرگونه سنت اجتماعی و فرهنگی غنی را مضمحل خواهند کرد.
بر این اساس، فقر گسترده و بالابودن شاخص فلاکت در جامعه ایرانی از یکسو با تولید انبوه انسان های آسیب دیده، که قابلیت کافی و کیفیت لازم برای زیست بهینه و توسعه پایدار را ندارند و از سوی دیگر با فرسایش منابع و سرمایه های تاریخی و فرهنگی و اجتماعی و طبیعی، زیرساخت های جامعه را مضمحل خواهند کرد. حکمرانی ای که موجب توسعه فقر در جامعه ایرانی و گسترش جامعه خیریه ای غیر مولد و مبتنی بر صدقه و خیرات شود، نه تنها عده ای را در کوتاه مدت فقیر یا تهی دست میکند بلکه در بلند مدت جامعه را فرسوده و تخریب میکند. لذا مدیریت مولد فقر در جامعه ما در همه سطوح نظام سیاسی، خواسته یا ناخواسته جامعه ای نحیف و حقیر را ایجاد میکند و از دل زندگی ویران شده یا از دل ویرانه، قاعدتا اخلاق صغیر و انسان حقیر تکثیر پیدا خواهند کرد. تداوم فقر در جامعه ایران از دل سیاست های نادرست ملی و بین المللی و مهمتر از همه افول هرچه بیشتر شاخص های فلاکت و شاخص های کیفیت زندگی و …، هرچه بیشتر منجر به ویرانی و فرسودگی عمیق جامعه ایرانی و تکثیر انسان های صغیر و حقیر خواهند شد. به همین سبب تداوم وضع موجود به نام هرگونه ارمانی باشد، نتیجه اش ویرانی خواهد بود. امروزه ما نیازمند بازبینی جدی و عملی در سویه های عملی مدیریت جامعه ای هستیم که در ظاهر به اوج میرود و در واقع به قهقهرا.