قصه خوانی مردی که عاشقانه و سبک سرانه برای کودکان قصه می خواند: برای «زنده ماندن» و «جوانه زدن» به «دنیای کتاب ها» پناه برده ام!
- شناسه خبر: 14387
- تاریخ و زمان ارسال: 15 اردیبهشت 1404 ساعت 12:43
- منتشرکننده: مدیریت

افسانه طاهرنژاد / در یکی از کتابفروشی های شهر یزد میان قفسه های کتاب پرسه ای فرهنگی می زدم که صدای قصه گویی مرا به خود جلب کرد. مردی که ته لهجه، رنگ رخساره، و خونگرمی وجودش نشان می داد از خطه جنوب است، برای کودکان حاضر قصه می گفت و آنها را با آهنگ صدا و نمایش همراه قصه می کرد
«حمزه خوشبخت»، متولد ۴ آبان ۱۳۶۹ در بندرعباس، هماکنون ساکن یزد است. افتخار زندگیاش این است که قصهگو و دوست بچههای ایران است. فعالیتهایش در استان بیشتر در یزد، میبد و اردکان بوده و به مدت سه سال هر چهارشنبه در یزد به اجرای قصهها برای بچهها پرداخته است
حمزه خوشبخت: برای اینکه زنده بمانم و جوانه بزنم، چه کاری باید انجام میدادم؟ گمشدهام را در کتابها و در کودکان پیدا کردم. بچهها برای من پاکترین و اصیلترین انسانهای زمین هستند. من در هر اجرای خود، علاوه بر قصهگویی، در پی خودشناسی نیز هستم و در نگاه و صدای بچهها، نقش در جهان را میجویم
کتابخانهها باید مکانی برای ایجاد شوق کتابخوانی باشند، نه فقط محلی برای امانت گرفتن کتاب. پیشنهادمیدهم که کتابداران کتابهای روز را بخوانند و بهطور مستمر با نویسندگان و مترجمان داخلی در ارتباط باشند. همچنین کتابخانهها میتوانند مرکزی برای معرفی آثار جدید و کشف نویسندگان و مترجمان داخلی باشند
افسانه طاهرنژاد/ در میان شلوغیها و روزمرگیهای زندگی، صدایی آرام، صمیمی و لبریز از مهر در کوچهها، کتابفروشی ها و کلاسهای درس ایران شنیده میشود؛ صدا، نوای قصهگویی است که آمده تا کودکی را در کودکان این سرزمین بیدار کند.
در یکی از کتابفروشی های شهر یزد میان قفسه های کتاب پرسه ای فرهنگی می زدم که صدای قصه گویی مرا به خود جلب کرد. مردی که ته لهجه، رنگ رخساره، و خونگرمی وجودش نشان می داد از خطه جنوب است، برای کودکان حاضر قصه می گفت و آنها را با آهنگ صدا و نمایش همراه قصه می کرد.
«حمزه خوشبخت»، متولد ۴ آبان ۱۳۶۹ در بندرعباس، هماکنون ساکن یزد است. او نه عموی قصهگوست، نه عمو حمزه، اما افتخار زندگیاش این است که قصهگو و دوست بچههای ایران است. از سال ۱۳۹۸ تصمیم گرفت که به شهرها و روستاهای مختلف ایران سفر کند تا کتابهایی که عاشقشان است را به کودکان برساند. فعالیتهایش در استان بیشتر در یزد، میبد و اردکان بوده و به مدت سه سال هر چهارشنبه در یزد به اجرای قصهها برای بچهها پرداخته است. پای صحبت «حمزه» نشستیم تا از دنیای قصه گویی بگوید:
چطور به این مسیر قدم گذاشتید و تصمیم گرفتید فعالیتهای خود را در حوزه ترویج فرهنگ کتابخوانی و قصهگویی برای کودکان شروع کنید؟
برای اینکه زنده بمانم و جوانه بزنم، چه کاری باید انجام میدادم؟ گمشدهام را در کتابها و در کودکان پیدا کردم. بچهها برای من پاکترین و اصیلترین انسانهای زمین هستند. من در هر اجرای خود، علاوه بر قصهگویی، در پی خودشناسی نیز هستم و در نگاه و صدای بچهها، نقش در جهان را میجویم.
چرا تصمیم گرفتهاید بدون دریافت هزینه برای کودکان قصه بگویید؟
تصور میکنم باید جایی برای عدالت فرهنگی وجود داشته باشد. جایی باید باشد که هر کسی با هر شرایطی، بتواند یکبار هم که شده، اجرایی از قصه و کتاب را تجربه کند. البته من قدردان کتابفروشیها و مراکزی هستم که بستر این فعالیتها را فراهم میکنند.
در حال حاضر کدام حوزه کتاب را بیشتر دنبال میکنید؟ آیا همچنان به فعالیتهای خود در زمینه ادبیات بزرگسال ادامه میدهید یا تمرکز شما بیشتر بر روی ترویج کتابخوانی برای کودکان است؟
از سال ۱۳۹۶ به بررسی ادبیات داستانی فارسی و جهانی پرداخته و در زمینه نقد ادبی و شعر مدرن نیز فعالیت داشته ام. اما از سال ۱۳۹۸ تصمیم به ترویج جدی ادبیات کودک گرفتم و در حال حاضر بیشتر تمایل دارم تا دنیای کودکان را کشف کنم.
با توجه به تجربهتان در زمینه قصهگویی برای کودکان در نقاط مختلف ایران، آیا خاطرهای از اجراهای خود دارید که برایتان بسیار خاص و فراموشنشدنی باشد؟
خاطرهای فراموش نشدنی دارم. روزهای اولی که با استاد بزرگم، موسا بندری، در میبد قصه میگفتم _هیچگاه نمیتوانم فراموش کنم_ موسا بندری در حضور بچههای بیسرپرست موسسهای قصه گفت. نگاه پر مهر بچهها و نگاه دقیق موسا در ذهنم باقی مانده است. او حتی با بچهها فوتبال بازی کرد و این لحظات تبدیل به یکی از شیرینترین خاطرات زندگیام شد.»
بازخوردها و حمایتها در طول این مدت از فعالیتهای شما چگونه بوده است؟ آیا مردم ایران و به ویژه والدین کودکان نسبت به این حرکت فرهنگی واکنشهای مثبت و حمایتی نشان دادهاند؟
مردم ایران عاشق کتابخوانی هستند و مهرشان بیشتر از آنچه که تصور میشود، است. اگر مهر بچهها و خانوادههایشان نبود، این حرکت این همه سال دوام نمیآورد. قصهها باعث شدند که در روزهای سخت زنده بمانم و همچنان در مسیر خودم باقی بمانم.
در حال حاضر چه فعالیتهایی در زمینه کتابخوانی برای کودکان در دست اقدام دارید؟ آیا کتابهای خاصی در حال انتشار دارید؟
در حال حاضر کتاب چاپشدهای ندارم، اما از سال گذشته قصهای به نام «ماهی قصه، ماهی جادو» که بازنویسیای از افسانههای هرمزگان است، به ناشری سپرده که در مراحل بررسی و انتشار قرار دارد. همچنین دو قصه دریایی دیگر در دست نگارش است که به زودی منتشر خواهد شد. در حوزه ادبیات بزرگسال نیز، داستانها و مقالاتی در نشریات معتبر منتشر شده است.
وضعیت کتابخوانی در روستاها و مناطق کمبرخوردار چگونه است؟ آیا شما مانند کتابخانههای سیار به مناطق مختلف کتاب میرسانید؟ یا فعالیتهای شما بیشتر از طریق اجرای قصهگویی و معرفی کتاب انجام میشود؟
بین روستا و شهر هیچ تفاوتی از نظر علاقه و نیاز به کتاب وجود ندارد. بچهها در هر گوشهای از این کشور، از جردن تا جزیره هرمز، به ادبیات نیاز دارند. من در این مسیر کارم را به معرفی ادبیات و کتاب به بچهها و بزرگترها متمرکز کردهام. با وجود اینکه کتابخانه سیار نیستم، در حد توان خود و کوله پشتی ام کتابهایی را به بچههایی که دسترسی کمتری دارند، هدیه میدهم.
از نهادهای فرهنگی و کتابخانهها چه انتظاراتی دارید؟ به نظر شما مهمترین کاری که این نهادها باید انجام دهند، چیست؟
معتقدم که کتابخانهها باید مکانی برای ایجاد شوق کتابخوانی باشند، نه فقط محلی برای امانت گرفتن کتاب. پیشنهادمیدهم که کتابداران کتابهای روز را بخوانند و بهطور مستمر با نویسندگان و مترجمان داخلی در ارتباط باشند. همچنین کتابخانهها میتوانند مرکزی برای معرفی آثار جدید و کشف نویسندگان و مترجمان داخلی باشند.
نسل جدید با فضای مجازی ارتباط زیادی پیدا کرده است. این فضا تاثیر منفی بر کتابخوانی گذاشته است؟ و اگر چنین است، چه راهکارهایی برای جلب توجه این نسل به کتاب و قصه دارید؟
اعتقاد زیادی نسبت به نسل جدید دارم. بچهها، نوجوانانی که با آنها برخورد داشتهام، شوقشان به کتابخوانی از خیلیها بیشتر بوده است. کافیست کمی با آنها صادقانه صحبت کنیم و به آنها اعتماد کنیم.
نسل جدید به ما راه را نشان میدهد. اگر با آنها صادقانه صحبت کنیم و به آنها اعتماد کنیم، آنها به ما راه را خواهند آموخت. من به این نسل ایمان دارم و فکر میکنم اگر به آنها فرصت بدهیم، آنها میتوانند بهترین همراهان ما در این مسیر باشند.