میراث فردوسی، در تقابل آماج شهرتطلبیهای سطحی مجازی
- شناسه خبر: 16665
- تاریخ و زمان ارسال: 8 شهریور 1404 ساعت 17:35
- منتشرکننده: مدیریت

فیروزه نعیمی
در عصر شبکههای اجتماعی، فاصله میان «شهرت» و «بدنامی» بیش از هر زمان دیگری کم شده است. بسیاری از چهرههای رسانهای و فعالان فضای مجازی، در رقابتی بیپایان برای دیدهشدن، گاه مسیرهایی را برمیگزینند که نه تنها با اخلاق و فرهنگ عمومی در تضاد است، بلکه میراث مشترک یک ملت را نیز نشانه میرود.
اخیراً انتشار پستی از سوی یکی از کمدینها درباره شاهنامه فردوسی، بازتاب گستردهای در شبکههای اجتماعی و محافل فرهنگی و ادبی به همراه داشته است. این اتفاق، تنها یک جنجال زودگذر مجازی نیست؛ بلکه نشانهای از روندی نگرانکننده؛ میل به شهرت به هر قیمت، حتی به بهای تخریب و هتاکی است.
موج واکنشها به پست جنجالی
پست مورد بحث، به باور بسیاری از کاربران و کارشناسان، نوعی بیاعتنایی یا کوچکنمایی نسبت به شاهنامه فردوسی را القا میکند. همین موضوع کافی بود تا صدها هزار واکنش در شبکههای اجتماعی شکل بگیرد؛ از نقدهای تند و مطالبهگری فرهنگی گرفته تا دفاع از آزادی بیان.
منتقدان میگویند در شرایطی که شاهنامه به عنوان شناسنامه فرهنگی ایرانیان شناخته میشود و فردوسی جایگاه ویژهای در هویت ملی دارد، کوچکنمایی یا تمسخر این اثر بزرگ و نفس، نوعی بیاحترامی به میراث مشترک همه ایرانیان تلقی میشود.
به تعبیر استادان ادبیات فارسی:
«شاهنامه صرفاً یک متن کهن نیست، بلکه حافظ هویت زبان فارسی و نماد مقاومت فرهنگی ایرانیان در طول تاریخ است. بیاعتنایی به آن، بیاعتنایی به ریشههای تاریخی ماست.»
در مقابل، حامیان این کمدین بر این باورند که سخنان او باید در چارچوب طنز اجتماعی تفسیر شود. از نگاه آنان، هنرمندان حق دارند حتی درباره میراث ادبی، نگاهی انتقادی یا طنزآمیز داشته باشند و این موضوع را نمیتوان توهین تلقی کرد.
با این حال، کارشناسان رسانه هشدار میدهند که مرز میان طنز و تخریب بسیار باریک است و طنزپرداز باید با ظرافت خاص روی این مرز حرکت کند.
فعالان رسانهای میگویند:
«طنز باید برای آگاهیبخشی و اصلاح رفتارهای اجتماعی به کار رود. وقتی به نمادهای ملی و فرهنگی توهین کند، به جای روشنگری، شکاف و دلخوری اجتماعی ایجاد میکند.»
شهرتطلبی در عصر لایک و فالوئر
پدیدهای که این روزها بیش از گذشته دیده میشود، میل به دیده شدن به هر قیمت است. از فضای سیاست تا میدان رسانه و شبکههای اجتماعی، افرادی تلاش میکنند با توهین، تخریب شخصیتها، فحاشی و حتی اتهامزنی توجه جلب کنند. فضای شبکههای اجتماعی نیز به گونهای عمل میکند که هر چه سخن یا رفتاری جنجالیتر باشد، بیشتر دستبهدست میشود.
اساتید علوم اجتماعی در این باره میگویند:
«بسیاری از افراد چون نتوانستند با ساختن چیزی مشهور شوند، میکوشند با ویران کردن و هتاکی به بزرگان فرهنگی و اجتماعی، توجه جلب کنند. الگویی که متأسفانه فالوئر، لایک و حتی درآمد به همراه دارد.»
این چرخه خطرناک، تنها محدود به فضای مجازی نیست و سبب شده است که در رسانهها نیز توهین، فحاشی و شایعهپراکنی، سریعتر از تحلیلهای جدی و محتوای سازنده دیده شود. برای برخی فعالان، راه میانبر برای کسب شهرت و درآمد، تولید محتوای جنجالی و منفی است که خطر عادیشدن بیاحترامی به ارزشها و بزرگان فرهنگی را در پی دارد.
مقایسه با قوانین جهانی
برای درک بهتر مسئله، نگاهی به قوانین دیگر کشورها درباره آزادی بیان و توهین به نمادهای فرهنگی و ملی میتواند روشنگر باشد. در بسیاری از کشورهای غربی، اصل آزادی بیان پذیرفته شده، اما این آزادی بیحد و مرز نیست.
فرانسه؛ در عین آزادی گسترده بیان، توهین به نمادهای ملی و مذهبی میتواند با پیگرد قضایی روبهرو شود. قانون مقابله با «نفرتپراکنی» و «توهین به مقدسات» نمونهای از این محدودیتهاست.
آلمان؛ قانون اساسی این کشور هرگونه توهین به شخصیتهای برجسته تاریخی، نمادهای ملی و حتی یادمانهای فرهنگی را جرمانگاری کرده است. به عنوان مثال، توهین به یادمانهای جنگ جهانی یا بیاحترامی به آثار فرهنگی، مجازات قضایی دارد.
بریتانیا؛ هر چند طنز اجتماعی در این کشور جایگاه ویژه دارد، اما قوانین سختگیرانهای درباره نشر محتوای توهینآمیز یا تحریکآمیز در شبکههای اجتماعی اعمال میشود و پلیس سایبری به سرعت وارد عمل میشود.
ایالات متحده آمریکا؛ با وجود تأکید زیاد بر آزادی بیان در متمم اول قانون اساسی، دادگاهها در مواردی که اظهارات به «نفرتپراکنی»، «توهین نژادی» یا «خطر امنیتی» منجر شود، محدودیتهایی اعمال کردهاند.
این نمونهها نشان میدهد که آزادی بیان در جهان، هرگز به معنای آزادی مطلق برای توهین نیست. بیشتر جوامع میان «نقد»، «طنز» و «توهین» مرزبندی روشن قائل شدهاند و بیاحترامی به نمادهای ملی یا فرهنگی را در دایره حمایت آزادی بیان قرار نمیدهند.
کارشناسان ایرانی نیز با اشاره به این تجارب میگویند:
«اگر در کشورهای مدعی آزادی بیان هم بیاحترامی به نمادهای ملی و فرهنگی مرز دارد، طبیعی است که در جامعه ایران نیز باید برای میراثی چون شاهنامه، مرزهای روشن اخلاقی و قانونی قائل شد.»
ریشههای یک بحران فرهنگی
این نخستین بار نیست که سخنان یا نوشتههای برخی چهرههای هنری و فضای مجازی، با واکنشهای گسترده مواجه میشود. در سالهای اخیر نیز مواردی مشابه درباره بزرگان ادب فارسی، نمادهای ملی یا آیینهای سنتی به بحثهای جنجالی در شبکههای اجتماعی منجر شده است.
کارشناسان بر این باورند که تکرار چنین اتفاقاتی، نشانه خلائی عمیق در جامعه، فقدان سواد رسانهای و ضعف فرهنگ گفتوگو است که ضرورت گفتوگوی جدی میان هنرمندان، رسانهها و نهادهای فرهنگی را بیش از پیش آشکار میسازد.
سیاست، رسانه و بازی با تخریب
ماجرا تنها به عرصه هنر و فضای مجازی محدود نمیشود. کارشناسان میگویند برخی فعالان سیاسی و رسانهای نیز برای دیدهشدن، از همین الگو بهره میبرند: حمله، تخریب و ایجاد جنجال.
یکی از تحلیلگران رسانهای در این باره میگوید:
«امروز برخی سیاستمداران و فعالان رسانهای برای صدرنشینی در اخبار، به جای ارائه راهحل و کارنامه، با تخریب دیگران تلاش میکنند نام خود را مطرح سازند. حتی گاهی مشاهده میکنیم که به جای بازخواست هتاکان، پاسخدهندگان مورد تذکر قرار میگیرند. این وضعیت، عملاً به ترویج بیاخلاقی دامن میزند.»
عادیشدن زشتیها؛ از اخلاق فردی تا فرهنگ عمومی
نگرانی اصلی کارشناسان، عادیشدن دروغ، تهمت و فحاشی در فضای عمومی است. تکرار مداوم این رفتارها، ارزشهای اخلاقی را فرسوده و هنجارشکنی را به الگوی رفتاری بدل کرده است.
برخی اینفلوئنسرها، شبههنرمندان و چهرههای مجازی نیز با الگوبرداری از چنین رفتارهایی، تلاش میکنند از طریق ایجاد جنجال و جلب توجه منفی، بر سر زبانها بمانند. نتیجه آن است که این الگو از فضای مجازی به زندگی روزمره و روابط اجتماعی نیز سرایت کرده است.
به باور کارشناسان، تنها راه جلوگیری از رواج این پدیده، نادیده گرفتن و بایکوت اجتماعی هتاکان است. یک کارشناس رسانه تأکید میکند:
«تفاوت بنیادینی میان آزادی بیان و هتاکی وجود دارد. هیچ جامعهای با بیاحترامی به بزرگانش به پیشرفت نمیرسد.»
درس فردوسی برای امروز
فرهنگ ایرانی از دیرباز بر حرمت بزرگان و ادب در گفتار استوار بوده است. حکیم ابوالقاسم فردوسی نیز قرنها پیش در شاهنامه هشدار داده بود:
«بزرگش نخوانند اهل خرد که نام بزرگان به زشتی برند»
این بیت امروز بیش از همیشه معنا پیدا میکند. اگر جامعه بخواهد از دام شهرتطلبیهای مخرب رها شود، نیازمند بازگشت به همین سنتهای اخلاقی و فرهنگی است.
هزینه شهرت بر دوش جامعه
ماجرای پست جنجالی اخیر درباره شاهنامه، صرفاً یک اتفاق گذرا در فضای مجازی نیست. این ماجرا نمادی است از روندی گستردهتر: شهرتطلبی به هر قیمت، حتی به بهای بیاخلاقی و تخریب میراث فرهنگی.
اگر این چرخه بیپاسخ بماند، نه تنها اخلاق عمومی آسیب خواهد دید، بلکه سرمایه اجتماعی جامعه نیز تهدید میشود. در چنین شرایطی، تنها راهکار، ترکیبی از هوشیاری مردم، مسئولیتپذیری رسانهها و قاطعیت نهادهای نظارتی است.
شهرت اگر بر پایه تخریب بنا شود، دیر یا زود فرو میریزد. اما میراثی چون شاهنامه، قرنها ایستاده است و همچنان هویت ایرانیان را پاس میدارد.







