نادیا! این جنگ است، فرارکن…
- شناسه خبر: 9371
- تاریخ و زمان ارسال: 23 تیر 1403 ساعت 14:07
- منتشرکننده: بشارت آنلاین
شاهد هاشمی زاده، مترجم/ نیمه آوریل 2023 بود. ماه مبارک رمضان تازه شروع شده بود. نادیا، به همراه پسر و دخترش در آپارتمان کوچکی در خارطوم در فکر تدارک سحری مختصری بود بدون آنکه بداند بیرون از آپارتمان کوچک چه اتفاقی درحال وقوع است. لابلای بارانی که گاهی شلاق وار به پنجره های خانه می خورد، نادیا سرو صداهای متفاوتی می شنید: فریاد، تیراندازی، انفجار …وقتی به بیرون خانه نگاهی انداخت، صحنه ای از یک کابوس را دید. دورو برش تا جایی که چشم کار می کرد گلوله و آتش و انفجار بود. ترس درون رگ های تنش دوید، حالا به وضوح صدای تیراندازی جای لطافت باران را گرفته بود. نادیا فرزندانش را به محل امنی درخانه برد و خودش در حمام پناه گرفت.
برق نبود، آب قطع شده بود و آپارتمان دیگر جای امنی به شمار نمی آمد. نادیا گاهی می اندیشید یک درگیری محدود میان عده ای از سربازان است و تا صبح تمام می شود، اما صدای پیاپی رگبارها در خیابان ها و کوچه ها، شعله حقیقت بزرگ و وحشت ناکی را مقابل چشمان او روشن کرد، این یک جنگ است نه دعوای چند نفره سربازان. ساعاتی بعد، آهسته و باترس و لرز درآپارتمانش را بازکرد و همسایه اش را دید که با عجله در حال فرار از خانه است، همسایه فریاد زد: این جنگ است، فرار کن.
کلمات همسایه مثل چاقو در بدنش فروروفت. فریادهای هراسان همسایه و فرار دیگران، جایی برای شک باقی نمی گذاشت. نادیا متوجه موقعیت ناگواری شد که درون آن افتاده بود، زنی تنها با دو فرزند. آنها بلافاصله هرچه می توانستند برداشتند، نادیا با حسرت مختصر پس اندازش را هم داخل کیفش گذاشت و از آنجا گریختند. او می بایست تصمیم دشواری می گرفت، پسر12ساله و دختر8 ساله مبتلابه سندروم داون خود را بردارد و از مهلکه بگریزد. ساعاتی بعد او به طور تصادفی با یک راننده برخورد کرد و با التماس های اشک آلود از او خواهش کرد که آنها را تا جایی که ممکن است به خانه عمه اش در گندار نزدیک کند. وقتی به آنجا رسید متوجه شد که عمه اش هم چند ساعت قبل از آنجا گریخته است. در گندار، اتوبوسی، آواره های جنگ را به اسوان مصر می برد اما قیمت سفر با آن بالا بود. نادیا، یک مادر مجرد با دو فرزند برای این سفر گران پول نداشت. دوباره شروع به التماس کردن کرد. راننده گفت که منتظر بماند تا اتوبوس پر شود، و پس از آن، فکری به حال وی و فرزندانش می کند…
وقتی خورشید غروب کرد و اتوبوس پر شد، راننده وی و بچه هایش را عقب اتوبوس جا داد. آنها مجبور بودند کف اتوبوس بنشینند. وقتی اتوبوس از سودان خارج میشد، واقعیت تلخ منظره جنگ نمایانتر شده بود. خیابانها پراز جنازه بود. آتش جنگ، برافروخته شده بود. نادیا با یادآوری آن سفر دشوارمی گوید «شش روز طولانی، ما این سفر طاقت فرسا را تحمل کردیم و به هر کجا که توانستیم پناه بردیم. سر راه در مساجد خوابیدیم.»
داستان نادیا منحصر نیست، بلکه یک نمونه تصویر تلخ از تابلوی فاجعه بزرگ آوارگی است که یک سال گذشته سودان را دربر گرفته است. بیش از 10 میلیون نفر از خانه های خود آواره شده اند. بخشی در داخل کشور بی جا و خانه شده اند و عده زیادی هم به کشورهای همسایه پناه برده اند. میلیون ها زن و کودکی که با آینده نامعلومی روبرو هستند. بحران سودان یکی از بزرگترین بحرانهای آوارگی در جهان است که یادآور تلفات انسانی ناشی از درگیری و بیثباتی است. بر اساس آمارهای موجود، تاکنون بیش از نیم میلیون سودانی به مصرپناه برده اند. با ادامه بدتر شدن وضعیت و نبود چشم انداز پایان جنگ، 18میلیون نفر با خطر گرسنگی حاد و قحطی مواجه اند. بسیاری از گروه های حقوق بشری هشدار می دهند که بدون اقدامی فوری، فاجعه تمام عیار انسانی رخ خواهد داد. هم اکنون هم قحطی در بخش های بزرگی از کشور اتفاق افتاده است. سودانی های زیادی در معرض آوارگی، قحطی و بیماری های واگیردار و شایع هستند. در این میان زنان و دختران با خطرات و تهدیدهای بیشتری روبرو خواهند بود. نادیا و فرزندانش اکنون در قاهره زندگی میکنند و با وجود تمام دشواری ها و مصائبی که از سرگذرانده اند این زن تنها امید خود برای زندگی را از دست نداده است.
او که سالهاست نانوایی می کند، رویای افتتاح یک مغازه شیرینی فروشی یا نانوایی را در سر دارد. نادیا پس از ماهها رنج، دربه دری و تلخی های بسیار اکنون کمی آسوده تر شده است. او می گوید: من فقط یک مکان امن برای زندگی و کارمی خواهم، برای خودم وبچه هایم. از 15 آوریل 2023 بین بخشهای رقیب در دولت نظامی سودان درگیری نظامی پیش آمد که تاکنون به مرگ صدها نفر و آوارگی میلیون ها سودانی منجرشده است. این جنگ داخلی همچنان در مناطق مختلف سودان ادامه دارد.