نگهبانان طبیعت؛ در تیررس قوانین ناکارآمد و کمبودها
- شناسه خبر: 16552
- تاریخ و زمان ارسال: 3 شهریور 1404 ساعت 8:35
- منتشرکننده: مدیریت

«بشارت نو» از وضعیت ناگوار محیطبانان ایران گزارش میدهد
سیدرضا هاشمی زاده/روزنامه نگار
محیطبانان ایران، این سربازان گمنام و بیادعای طبیعت، در خط مقدم نبردی نا برابر با متخلفان از یکسو و قوانین ناکافی و کمبودهای آزار دهنده ازسوی دیگر قرار دارند. آمار تکاندهنده شهادت ۱۵۳ محیط بان در سال های اخیر نشان میدهد که این قشر فداکار، در محاصره قوانین دست وپاگیر ،کمبودهای مزمن و خاطیان بی رحم ، جان خود را کف دست گرفته اند. این گزارش به بررسی چالشهای بنیادین، دشواری ها و راهحلهای پیشنهادی دراین حوزه مهم با توجه به فقر زیست محیطی کشور میپردازد.
* نبرد با دست خالی
محیطبانان ایرانی در مقایسه با استانداردهای جهانی، به شدت درفشار و مضیقه هستند. در حالی که استاندارد جهانی یک محیطبان را برای هر ۱۰۰۰ هکتار منطقه حفاظتشده پیشنهاد میدهد، در ایران این نسبت به طور فاجعهباری به ۱۲۰۰۰ هکتار میرسد. این کمبود نیروی انسانی همراه با نبود تجهیزات مدرن مانند پهپاد، دوربینهای حرارتی، خودروهای مناسب و جلیقههای ضدگلوله، محیطبانان را در برابر شکارچیان مسلح و مجهز، تبدیل به هدفی آسان و آسیبپذیر کرده است.
* قانون دست و پاگیر دفاع از خود
بزرگترین مانع پیش روی محیطبانان، قوانین مربوط به استفاده از سلاح است. طبق قانون، آنها تنها زمانی میتوانند از سلاح استفاده کنند که لوله تفنگ شکارچی به سمت آنها باشد و جانشان در خطر مستقیم قرار گیرد. این قانون عملاً آنها را مجبور به واکنش دیرهنگام میکند و در صورت استفاده از سلاح و کشته شدن متخلف، ممکن است با اتهاماتی مانند قتل عمد یا قصاص روبهرو شوند. این وضعیت باعث شده تا بسیاری از محیطبانان از ترس پیگرد قضایی، از خود دفاع نکنند و شکارچیان با علم به این موضوع جری تر و پرروتر شوند._
* عشقی که ناکام میماند
محیط بانان با وجود خطرات بیشمار شغلی ، حقوق و مزایای نازلی می گیرند. آنها با شیفتهای کاری طولانی (۱۵ روز در ماه)، حقوقی معادل یک کارمند عادی دریافت میکنند و این موضوع به مشکلات جدی مالی برای آنها و خانوادههایشان منجر شده است. به گفته یکی از محیطبانان، عشق به این همه سختی نمیارزد. عدم به رسمیت شناختن کامل شهادت محیطبانان جانباخته نیز ضربه روحی و مالی دیگری بر پیکر خانوادههای آنها وارد کرده است.

* طبیعت ایران در معرض خطر
بحران و کم اعتنایی در باره محیط بانان ، تنها به جان باختن و صدمات جسمی و روانی محیطبانان محدود نمیشود، بلکه پیامدهای گستردهای بر طبیعت ایران دارد.کاهش قدرت بازدارندگی و ناامنی در مناطق حفاظتشده، منجر به افزایش شکار غیرمجاز و تخریب زیستگاهها شده و گونههای در معرض انقراض را در خطر جدیتری قرار داده است. مناطق حفاظتشده به جای اینکه نماد همزیستی با طبیعت باشند، به میدانی برای جنگ نابرابر بین محیط بانان و شکارچیان متجاسر تبدیل شدهاند.
*گام های نه چندان راهبردی
سازمان حفاظت محیط زیست در پاسخ به انتقادها و چالش های محیط بانان ، برنامههایی را برای بهبود وضعیت آنهاآغاز کرده است. این اقدامات شامل جذب گروهی محیط بان جدید ، تلاش برای تامین پهباد ، دوربینهای حرارتی و وسایل نقلیه جدید و همچنین پیگیری اصلاح قانون حمل سلاح محیطبانان است.هرچند تاکنون این مساعی چندان به حال محیط بانان مفید نبوده و همچنان آنها با مشکلات ریز و درشت دست به گریبان هستند.
کارشناسان و فعالان محیط زیست، اقدامات فعلی را با توجه به عمق مشکلات ناکافی میدانند. به گفته نوشا میرجعفری، وکیل دادگستری، جذب نیروی جدید تنها یک مسکن موقت است و به ریشههای اصلی مشکلات نمیپردازد. او معتقد است که قوانین فعلی، محیطبان را به عنوان مأمور قانون نمیشناسند و همین دیدگاه غلط، مشکلات اصلی را تشدید کرده است.
*نگاه ناقص به شغل محیطبانی
به باور کارشناسان، قوانین موجود با محیطبانان مانند یک شهروند عادی با سلاح مجاز رفتار میکنند و جایگاه قانونی آنها را به عنوان حافظان منابع ملی به رسمیت نمیشناسند. این امر باعث میشود که در پروندههای قضایی، جرم تمرد نسبت به مأمور دولت نادیده گرفته شود و شکارچیان از درگیری با محیطبانان واهمهای نداشته باشند. یکی از دلایل اصلی جسارت شکارچیان، عدم قطعیت اجرای قانون و مجازات است. در بسیاری از پروندههای قتل محیطبانان، قاتلان یا مجازات نمیشوند و یا احکام سنگینی دریافت نمیکنند. این موضوع، عامل بازدارندگی را از بین برده و به متخلفان اجازه میدهد تا با خیال آسوده به تخطی خود ادامه دهند.
* تمرکز بر حتمیت قانون ،راه حل بنادین
کارشناسان معتقدند که برای پایان دادن به این وضعیت، باید رویکردی جدید اتخاذ شود که بر حتمیت اجرای قانون تمرکز دارد، نه صرفاً بر شدت مجازات.
این موضوع از طریق اقدامات زیر ممکن است:
• اصلاح قوانین: باید قوانینی جامع تدوین شود که محیطبانان را به عنوان ضابط قضایی بشناسد.
• تأسیس شعب قضایی تخصصی: ایجاد دادگاههای ویژه برای پروندههای محیطزیستی میتواند به قضات در درک بهتر چالشهای این حوزه کمک کند. در برخی استانها، هنوز هم رویه قضایی در بسیاری از موارد به نفع محیطبانان نیست. قوه قضائیه باید با صدور بخشنامهها و برگزاری دورههای آموزشی برای قضات، رویکرد خود را از نگاه صرفاً کیفری درخصوص محیط بانان به نگاهی حمایتی و تخصصی تغییر دهد.
• استخدام نیروی بیشتر: افزایش تعداد محیطبانان، احتمال دستگیری متخلفان را افزایش میدهد و خود یک عامل بازدارنده قوی است.
* رویکرد فناورانه به بازدارندگی
استفاده از فناوریهای نوین مانند پهپادها، دوربینهای حرارتی و سامانههای پایش از راه دور، میتواند نیاز به درگیریهای فیزیکی را کاهش دهد و محیطبانان را قادر سازد تا از راه دور مناطق را کنترل کنند. این امر، امنیت آنها را افزایش داده و کاراییشان را بهبود میبخشد.
*فرهنگسازی و مشارکت دادن جوامع محلی
برای حل ریشهای بحران، باید در کنار اقدامات قانونی، به فرهنگسازی نیز پرداخت. جوامع محلی باید به جای اینکه به محیطبانان به عنوان مانع بقا نگاه کنند، آنها را به عنوان حافظان طبیعت بپذیرند. مشارکت دادن مردم بومی در حفاظت از منابع طبیعی، میتواند به کاهش تخلفات کمک کند.. فقر و بیکاری در برخی مناطق روستایی، برخی محلی ها را به سمت بهرهبرداری غیرقانونی از منابع طبیعی سوق میدهد، که این امر تعارض میان جوامع محلی و محیطبانان را تشدید میکند. این چرخه معیوب نشان میدهد که حفاظت از طبیعت تنها یک مسئله امنیتی نیست، بلکه یک چالش اجتماعی و اقتصادی عمیق است که نیازمند توجه به ریشههای فقر و ایجاد مشاغل پایدار برای مردم محلی است. ارتباط با جوامع محلی یکی از راههای کاهش درگیری و بازسازی اعتماد میان محیطبانان و جوامع محلی است. این امر با مشارکت دادن مردم محلی در فرآیندهای تصمیمگیری، آموزش آنها در زمینه حفاظت از طبیعت و ایجاد منافع اقتصادی پایدار برای آنها از طریق گردشگری طبیعی یا صنایع دستی مرتبط با محیط زیست، امکانپذیر است.
*حمایت جایگاهی ، روانی و آموزشی از محیط بانان
فراتر از اقدامات مقطعی برای یاری طبیعت بانان ، نیاز به یک انقلاب فکری و سیستمی نیز وجود دارد. باید جایگاه محیطبانان در سلسله مراتب اداری و اجتماعی ارتقا یابد. این امر با اصلاح قوانین، افزایش بودجه پایدار، ارتقای جایگاه شغلی، و فراهم کردن امکانات رفاهی و درمانی مناسب برای محیطبانان و خانوادههایشان ممکن است. بدون این اصلاحات بنیادین، هرگونه اقدام مقطعی محکوم به شکست است .شغل محیطبانی به دلیل خطرات مداوم، دوری از خانواده و مشکلات معیشتی، فشار روانی و استرس بیاندازهای را بر محیطبانان وارد میکند. بسیاری از آنها دچار فرسودگی شغلی، افسردگی و اضطراب مزمن هستند. این بحران روانی در کنار مشکلات مالی و…به از دست دادن انگیزه برای ادامه کار دربین برخی از آنها منجر شده است. ارائه خدمات مشاوره و حمایتهای روانی باید به عنوان بخشی جداییناپذیر از برنامههای حمایتی از محیطبانان در نظر گرفته شود. امروز، محیطبانی تنها به گشتزنی خلاصه نمیشود. محیطبانان باید به فناوریهای نوین، قوانین پیچیده و مهارتهای ارتباطی مجهز باشند. سرمایهگذاری در آموزش تخصصی و بهروزرسانی دانش محیطبانان در حوزههایی مانند استفاده از پهپاد، تجزیه و تحلیل دادهها و مذاکره، میتواند کارایی و امنیت آنها را به شدت افزایش دهد.
*درس های جهانی ،برنامه های موفق دیگرکشورها
برخی کشورها، مانند هند و آفریقای جنوبی، با تشکیل یگانهای ویژه برای حفاظت از جنگلبانان و محیطبانان، توانستهاند تلفات را به شدت کاهش دهند. در این کشورها، محیطبانان به صورت کامل تحت شمول قانون نیروهای مسلح قرار دارند و از حمایتهای حقوقی و قضایی مشابه برخوردارند. بررسی و الگوبرداری از این مدلهای موفق، میتواند راهگشای حل مشکلات در ایران باشد
* آینده طبیعت ایران ،در گرو حمایت از حافظان
آینده طبیعت ایران به طور مستقیم به حمایت از حافظان آن گره خورده است. تا زمانی که محیطبانان در خط مقدم این نبرد نابرابر تنها بمانند، نه تنها جان آنها در خطر است، بلکه حیات وحش و منابع طبیعی کشور نیز به سوی نابودی پیش میرود. نجات طبیعت، از نجات محیطبانان آغاز میشود. ضعف قوانین در حمایت از محیطبانان، به جسارت شکارچیان و متخلفان میافزاید. این جسارت، درگیریها را افزایش داده و به شهادت و مجروحیت محیطبانان منجر میشود.
در نتیجه، تعداد نیروها کاهش مییابد و مناطق حفاظتشده، بدون نگهبان کافی، در برابر شکار غیرمجاز، تخریب زیستگاهها و آتشسوزیها آسیبپذیرتر میشوند. این روند، به کاهش جمعیت گونههای جانوری و گیاهی و در نهایت، به نابودی تنوع زیستی کشور میانجامد. بنابراین، هر شهادت محیطبان، زنگ
خطری برای انقراض یک گونه و نابودی بخشی از طبیعت ایران است .برای شکستن این چرخه، باید نگاه جامعه و مسئولان به شغل محیطبانی تغییر کند. محیطبان نباید به عنوان یک مانع یا دشمن که با مردم محلی درگیر است، دیده شود، بلکه باید به عنوان حافظ منابع ملی و شریک بقا شناخته شود. این تغییر نگاه، با اقداماتی مانند آموزش و فرهنگسازی از طریق رسانهها، مدارس و نهادهای آموزشی و… صورت می گیرد . مردم باید بدانند که حفاظت از محیط زیست، وظیفهای همگانی و ضامن بقای نسلهای آینده است.






