«گوزن های اتوبان» روایتی از فضای مجازی بین نسل امروز است
- شناسه خبر: 17731
- تاریخ و زمان ارسال: 23 مهر 1404 ساعت 12:21
- منتشرکننده: مدیریت

ابوالفضل صفاری؛ کارگردان فیلم سینمایی «گوزنهای اتوبان» :
ابوالفضل صفاری با اشاره به اینکه برای ساخت «گوزنهای اتوبان» تحقیقات بسیاری داشته، خاطرنشان کرد: تحقیقاتم برای این فیلم را میخواهم به کتاب تبدیل کنم.
به گزارش ایلنا، فیلم سینمایی «گوزنهای اتوبان» به کارگردانی ابوالفضل صفاری این روزها در سینماهای کشور در حال اکران است. «گوزنهای اتوبان» چهارمین اثر سینمایی این کارگردان پس از «انتهای زمین»، «از تهران تا بهشت» و «یک کامیون غروب» به حساب میآید و در این اثر سینمایی بازیگرانی چون الناز شاکردوست، نوید پورفرج، صدف اسپهبدی، سامان صفاری، بهنوش بختیاری و پیمان قاسمخانی ایفای نقش میکنند.
جدیدترین اثر ابوالفضل صفاری یک اثر اجتماعی است و میتوان آن را یکی از معدود آثار سینمایی ایران دانست که بخش اعظم قصه آن به موضوع فضای مجازی در بین نسل جوان میپردازد.
به بهانه اکران «گوزنهای اتوبان» با ابوالفضل صفاری گفتوگویی داشتیم که در ادامه مشروح آن را از نظر میگذرانید:
ایده و ساختار «گوزنهای اتوبان» چگونه شکل گرفت؟
اگر توجه داشته باشید، در کشور ما برعکس اروپا اینستاگرام در فضای مجازی بالاترین مخاطب را دارد و ما با فوران اینفلوئنسرها در این فضا روبرو هستیم. در اینستاگرام با حجم وسیعی از محتواهای مختلف مواجه هستیم که توسط افراد مختلفی در جامعه تولید و منتشر میشوند، این موضوع برای من جذاب بود که بخواهم در یک فیلم به آن بپردازم اما به هر حال موضوع خطرناک و لبه تیغی است که میتوانست فضای فیلم را به سمت متفاوتی ببرد.
وقتی بیشتر روی این موضوع متمرکز شدم، به این نتیجه رسیدم که ما مردم ایران به شدت درگیر فضای مجازی هستیم و اینکه چنین فضایی تا این حد زندگی ما را درگیر خود کرده برایم جالب بود و تصمیم گرفتم که فیلمی با این موضوع بسازم.
آنچه که «گوزنهای اتوبان» به آن میپردازد محدود به موضوع اینستاگرام و ویژگیهایش میشود یا کلیت فضای مجازی را مدنظر داشتید؟
«گوزنهای اتوبان» در واقع فیلمی درباره فضای مجازی نیست، بلکه این فیلم اثری درباره زندگی امروز ما است. ما در جامعهای چند وجهی زندگی میکنیم که در سالهای اخیر تغییرات زیادی را تجربه کرده ولی همچنان تضادهای بسیاری داریم که در خانه و بیرون از خانه در ظاهر ما این تضادها نمایان هستند.
فضای مجازی به نظر من هم میتواند بسیار مفید باشد و هم میتواند ضررهای بسیاری داشته باشد اما باید بدانیم که امروز جامعه جهانی بیش از هر زمان دیگری درگیر تصویر است، در این فضا یک نفر میتواند یک روز قهرمان باشد و در زمان کوتاه چند ثانیهای منفورترین فرد جهان شود. جهان امروز ما بیشتر درگیر تصویر است و موبایلی که در دست داریم تبدیل به همه چیز ما شده است.
تضادهایی که به آن اشاره کردید را یک پدیده فرهنگی میدانید یا وضعیتی برآمده از شرایط امروز ماست؟
فضای مجازی قطعاً عوارضی برای زندگیهای ما دارد و ممکن است زندگیهایی به وسیله این فضا از بین برود و نابود شود اما واقعیت این است که فضای مجازی میتواند تغییرات مثبتی هم در زندگی ما داشته باشد.
باید وجوه مثبت این فضا را هم ببینیم، فضای مجازی کمک میکند که ما خیلی از جرمها و جنایتهایی که پیشتر از آنها غافل بودیم را متوجه شویم و به راحتی اخبار این اتفاقات را در آن دنبال کنیم، خلاف این وضعیت هم وجود دارد و به طور کل گذران وقت در پلتفرمی چون اینستاگرام به مرور زمان زندگی ما را تغییر میدهد.
«گوزنهای اتوبان» به نوعی تقابل دو طبقه در جامعه را هم نشان میدهد. معضلی که روایت کردید را چقدر مربوط به تضادهای طبقاتی میدانید؟
من و آقای سروش که فیلمنامه این اثر را با هم نوشتیم حدود سه سال روی این اثر کار کردیم و اثری کاملاً تحقیق شده است. در جامعه ما فاصله طبقاتی بسیار زیاد شده، هر لحظه در این جامعه میتواند طبقات اقتصادی افراد تغییر کند، با توجه به مشکلات و مسائل اقتصادی موجود در این جامعه، افرادی ممکن است در یک لحظه به طبقات پایین جامعه بروند و افرادی از طرقی به طبقات مرفه برسند.
وقتی شما برنامه اینستاگرام را باز میکنید با حجمی از محتواها مواجه میشوید که همه مشغول خوشحالی هستند و هرکسی سعی دارد شکل زندگیاش را به دیگری پُز بدهد. وقتی جامعه درگیر مشکلات اقتصادی است، به این فضا روی میآورد و اینگونه به فضای مجازی نگاه میکند که آیا میتواند از طریق آن به موفقیت برسد یا طبقه اقتصادی خود را عوض کند؟ هر کس در این فضا سعی دارد موقعیتی برای رشد کردن پیدا کند .
من به آسیبشناسی این فضا اعتقاد دارم. آغازگر قصه «گوزنهای اتوبان» اتفاقی است که از فضای مجازی شروع میشود اما آنچه که در این فیلم میبینیم زندگی واقعی این روزهای ماست. جالب است که نیمی از نقدها درباره «گوزنهای اتوبان» مثبت و نیمی از نقدها منفی است؛ وقتی با بیننده صحبت میکنم در بسیاری مواقع متوجه میشوم که آنها چون میدانند که عیبی از خودشان در این فیلم به تصویر کشیده شده، از آن فرار میکنند و واقعیت آنها را آزار میدهد. برای من این تأثیرگذاری بسیار مهم است.
کاراکترهای فیلم هم به لحاظ سنی افرادی جوان هستند. آیا این موقعیت را فقط مربوط به جوانان جامعه میدانید؟
روشنفکران، اندیشمندان، سیاستمداران و نخبگان ما که بالای ۶۰ سال دارند با نسل زِد فاصله تفکری عجیبی دارند. حدود ۷۰ درصد جامعه ما جوانها هستند و این اختلاف تفکری عجیب موجب شکلگیری بحرانهای بسیاری در جامعه ما خواهد شد.
شاید معضلات فضای مجازی متوجه سنین بالا هم باشد اما مطمئناً نسل جوان اهمیت ویژهای در یک جامعه دارد. فاصله تفکری که به آن اشاره کردم آنقدر زیاد است که اندیشمندان ما معمولاً تحلیلهایی که درباره جامعه جوان ما ارائه میدهند، اشتباه است.
آیا این فاصله فکری را نمیتوان یکی از پیامدهای پر رنگ شدن فضای مجازی در زندگی امروز ما دانست؟
فاصلهای که امروز بین متولدین ده ه ۸۰ و ۹۰ و اندیشمندان و سیاستمداران ما وجود دارد، سالهای آینده با متولدین ۱۴۰۰ به بعد به شکل وحشتناکتری وجود خواهد داشت. فضای فکری که در بین متولدین ده ه ۸۰ و ۹۰ وجود دارد به هیچوجه قابل قیاس با متولدین ده ه ۷۰، ۶۰ و ۵۰ نیست و این فاصله که به شکلی ناگهانی به وجود آمده به قدری زیاد است که اصلاً فهم نوجوانان و جوانان این نسل برای سیاستمداران ما غیرممکن است و من فکر میکنم آنها از این نسل خیلی عقب ماندهاند. یکی از عوامل این فاصله ناگهانی که از ورود ده ه هشتادیها به جامعه پدید آمده، میتواند همین فضای مجازی یا فضای رسانهای جدید باشد.
نسل ده ه ۱۳۸۰ بدون شک یک نسل جریانساز خواهد بود و این جریانسازی میتواند موفقیتآمیز باشد یا حتی شاید ناموفق باشد. این نسل با بحرانهایی نیز روبرو است اما جدا از هر معضل و مسئلهای بهروز نبودن تفکر آموزشی در ایران میتواند یکی از مشکلات مهم امروز جامعه ما باشد، معضلی که اگر رفع شود شاید بتواند تا حدی فاصله به وجود آمده را کمتر کند.
عنوان «گوزنهای اتوبان» یادآور یکی از مهمترین فیلمهای تاریخ سینمای ایران به نام «گوزنها» (ساخته مسعود کیمیایی) است. آیا قصد اشارهای به این فیلم را داشتید؟
«گوزنهای اتوبان» اولین فیلم من است که سعی کردم نگاهی به مخاطب عام هم داشته باشم و منظوری که از عنوان گوزن داشتم هیچ ارتباطی با «گوزنها»ی مسعود کیمیایی ندارد.
شناختی که سعی داشتید در نگارش فیلمنامه «گوزنهای اتوبان» از نسل جوان داشته باشید را در چه پروسهای به دست آوردید؟
من به مدت یک سال هر شب چند ساعت در اکسپلورهای فضای مجازی بودم و کار تحقیقاتی که برای این فیلم داشتم را میخواهم تبدیل به یک کتاب کنم. اگر «انتهای زمین» و «از تهران تا بهشت» را ببینید، سینمای من نوعی تاریخنگاری هم هست و فکر میکنم اگر مخاطبان آثارم این فیلمها را در سال ۱۴۲۰ هم ببینند، میتوانند از حال و روز امروز ما اطلاعاتی به دست بیاورند.
اگر بخواهم یک نتیجهگیری از تحقیقاتم درباره نسل جوان و نوجوان امروز داشته باشم باید بگویم که به این نسل خوشبین هستم و فکر میکنم این نسل آنچه که میخواهد را به دست میآورد و حتی میتواند جهان را تغییر دهد.
با وجود خوشبینی که مطرح میکنید، «گوزنهای اتوبان» فیلم چندان خوشبینی نیست.
بله قطعاً به عنوان یک فیلمساز نگاه کاملاً خوشبینی در فیلمم ندارم. «گوزنهای اتوبان» درصدی خوشبینی دارد و هم مشکلات را نشان میدهد و سعی در نادیده گرفتن مشکلات ندارد.
این فیلم بدون هیچ قضاوتی قصهاش را روایت میکند و من به عنوان فیلمساز هیچ تلاشی برای قضاوت کردن نداشتم.
آیا از شرایط اکران رضایت دارید؟
فیلم تا امروز خوشبختانه فروش خوبی داشته و امیدوارم اتفاقات خوبی برای این اثر رخ دهد. مهمتر از هر چیز برای من دیده شدن این اثر است.
من سعی کردم فیلم اجتماعی متفاوتی از آثار غالب سینمای ایران بسازم. فضای چاقوکشی که امروز در آثار ما پر رنگ شده و این حجم از قتل و کشتار در فیلمها بیربط به سینمای ماست و بیشتر مربوط به هالیوود میشود. سینمای ایران به سمتی در حرکت است که اصلاً ارتباطی با فرهنگ ایرانی ندارد و قطعاً آنچه که روایت میشود، میتواند در جامعه وجود داشته باشد اما تا این حد نیست که ما همه فیلمهایمان یک نگاه اجتماعی غالب داشته باشند، جامعه ما یک جامعه متنوع است، ما جامعهای مهربان داریم، از یک سری افراد رانتی و چپاولگر که بگذریم ما انسانهایی در این کشور میبینیم که در این دوران سخت با شرافت زندگی میکنند.
اگر شما یک روز در یکی از خیابانهای ایران گم شوید و به صورت تصادفی زنگ یک خانه را بزنید و کمک بخواهید، بدون شک به شما کمک خواهد شد؛ هیچ جای جهان چنین مردمی ندارد. من منکر مشکلات نیستم، باید مشکلات را بیان کرد اما من سعی کردم این مسائل را در فیلم متفاوتتری نسبت به آثار سینمای ایران روایت کنم.





