آلودگی هوا و بحران مسئولیت اجتماعی
- شناسه خبر: 18546
- تاریخ و زمان ارسال: 2 آذر 1404 ساعت 13:52
- منتشرکننده: مدیریت

مجید ابهری/آلودگی هوا در تهران دیگر یک مسئله زیستمحیطی صرف نیست، بلکه به زخمی عمیق بر پیکر جامعه ایرانی تبدیل شده است؛ زخمی که هر سال عمیقتر میشود و در برابر آن، مسئولان و متولیان شهری، رفتاری از جنس فراموشی دارند. در حالیکه هر زمستان شاخص آلودگی در وضعیت خطرناک قرار میگیرد، پاسخ نهادهای مرتبط همچنان در حد توصیه به مردم برای «در خانه ماندن» یا «کاهش تردد شخصی» باقی مانده است. گویی تنها مردم باید بار ناتوانی مدیریتی را بر دوش بکشند.
مدیریت غایب در بحران تکراری
در یک نگاه آسیبشناسانه، تکرار بحران بدون اصلاح ساختار، نشانه فرسودگی نظام تصمیمگیری است. سالهاست درباره سوخت بیکیفیت، خودروهای فرسوده، توسعه نامتوازن شهری و ضعف در حملونقل عمومی سخن گفته میشود، اما هیچ تغییر معناداری در عمل رخ نمیدهد. مشکل اصلی نه کمبود دانش، بلکه نبود اراده جمعی و پاسخگویی نهادهای مسئول است.
تهران در سکوت نفسگیر خود، قربانی تناقض میان گفتار و رفتار مدیریتی است. هر دستگاهی دیگری را مقصر میداند: شهرداری از وزارت نفت، وزارت نفت از خودروسازان، و خودروسازان از مردم. این چرخه بیپایانِ «انکار مسئولیت»، بحران را مزمنتر کرده است. در چنین فضایی، اعتماد اجتماعی فرسوده میشود و شهروندان احساس میکنند صدایشان شنیده نمیشود.
آلودگی هوا و فرسایش روانی جامعه
از نگاه آسیبشناسی اجتماعی، آلودگی هوا تنها به تنگی نفس جسمی نمیانجامد؛ بلکه پیامدهای روانی گستردهای دارد. اضطراب، افسردگی، کاهش امید اجتماعی و خشم پنهان در میان شهروندان، بخشی از نتایج زندگی در محیطی است که حتی نفس کشیدن در آن خطرناک است. شهروندی که هر روز آسمان خاکستری را میبیند، کمکم به این باور میرسد که سلامت و کرامت او در اولویت هیچ نهادی نیست. این احساس، ریشه اعتماد را میخشکاند و جامعه را به سوی بیتفاوتی میبرد.
مسئولیتگریزی و فرهنگ مقصرسازی
متأسفانه در سالهای اخیر، گفتمان غالب در مواجهه با آلودگی هوا، گفتمانی یکسویه و ناعادلانه بوده است. مسئولان از مردم میخواهند خودروهای خود را بیرون نیاورند، پنجرهها را ببندند و فعالیتهایشان را محدود کنند؛ اما کمتر از مسئولیت دولتها و نهادهای صنعتی سخن میگویند. در حالیکه سهم واقعی مردم در تولید آلودگی بسیار کمتر از سهم صنایع سنگین، نیروگاههای سوخت فسیلی و خودروهای غیراستاندارد است.
در یک جامعه سالم، «پاسخگویی» مهمتر از «پند دادن» است. مسئولان باید نخست پاسخ دهند که چرا پس از دهها سال هشدار کارشناسان، هنوز سوخت پاک در دسترس نیست؟ چرا طرح جایگزینی خودروهای فرسوده به کندی پیش میرود؟ و چرا تصمیمهای کوتاهمدت، جایگزین برنامهریزی پایدار شدهاند؟
چه باید کرد؟
حل بحران آلودگی هوا نیازمند ارادهای فراتر از شعار است. نخستین گام، پذیرش مسئولیت و شفافیت نهادی است. تا زمانی که متولیان امر به جای همکاری، تنها به صدور بیانیه و توجیه بسنده کنند، تغییری رخ نخواهد داد. آموزش و فرهنگسازی برای مردم لازم است، اما کافی نیست؛ اصلاح ساختار سوخت، نوسازی ناوگان حملونقل، گسترش حملونقل عمومی و جلوگیری از توسعه نامتوازن شهری، پایههای اصلی اصلاحاند.
از نگاه یک آسیبشناس اجتماعی، جامعهای که نتواند هوای خود را پاک کند، بهتدریج در هوای بیاعتمادی نفس میکشد. تهران امروز نه فقط به فیلتر صنعتی، که به پالایش اخلاقی و مدیریتی نیاز دارد.
سخن پایانی
آسمان تهران هر روز تیرهتر میشود، اما شاید تیرهتر از آسمان، نگاههایی باشد که هنوز باور ندارند «آلودگی هوا» یک فاجعه انسانی است. تا زمانی که مدیران و نهادهای مسئول سهم خود را در این بحران نپذیرند و مردم تنها مخاطب تذکرها باشند، آسمان آبی تهران در حد خاطره باقی خواهد ماند.






