مانیفیست ترامپ در رد تغییرات دموکراتیک در خاورمیانه
- شناسه خبر: 18817
- تاریخ و زمان ارسال: 16 آذر 1404 ساعت 14:23
- منتشرکننده: مدیریت

«بشارت نو» بازخوانی جستارهای کلیدی سند امنیت ملی آمریکا را بررسی می کند:
پیمان جهانیان/ سند «راهبرد امنیت ملی ۲۰۲۵» دولت ترامپ منتشر شد. در این سند آمده است: «ایران، عامل اصلی بیثباتی در منطقه، با اقداماتی از ۷ اکتبر ۲۰۲۳ و عملیات «چکش نیمهشب» رئیسجمهور ترامپ در ژوئن ۲۰۲۵، که برنامه هستهای ایران را بهطور قابلتوجهی تضعیف کرد، بهشدت ضعیف شده است.
آمریکا همواره منافع حیاتی در تضمین این موضوع دارد که منابع انرژی خلیج فارس به دست یک دشمن آشکار نیفتد و اینکه تنگه هرمز باز بماند.
ترامپ در یادداشتی در مقدمه این سند که منتشر شد، ادعا کرد: ایران در عملیات چکش نیمهشب ما، توان غنیسازی هستهای اش را از دست داده است.ترامپ همچنین مدعی شد: ما فقط در مدت هشت ماه هشت مناقشه شعلهور را حل و فصل کردیم، از جمله مناقشه میان کامبوج و تایلند، میان کوزوو و صربستان، جمهوری دموکراتیک کنگو و روآندا، پاکستان و هند، اسرائیل و ایران، مصر و اتیوپی، ارمنستان و جمهوری آذربایجان و پایان دادن به جنگ در غزه با بازگشت همه اسرای زنده به خانوادههایشان. دولت ترامپ در این سند اعلام کرد که آمریکا از نقش جهانی خود به سمت سلطه بر آمریکای لاتین و مقابله شدید با مهاجرت چرخش خواهد کرد.سند راهبرد امنیت ملی آمریکا که قرار است نگرش هنجارشکنانه ترامپ یعنی «آمریکا اول» را تشریح کند، بیانگر تغییر جهت شدید از درخواستهای قبلی آمریکا برای تمرکز بر آسیاست، اما همچنان چین را رقیب اصلی معرفی کرده است.این راهبرد همچنین به شدت از متحدان اروپایی انتقاد و تصریح کرد که آمریکا از مخالفان ارزشهای تحت رهبری اتحادیه اروپا، از جمله در مورد مهاجرت، حمایت خواهد کرد.این سند تلاشهای چند دههای آمریکا برای تنها ابرقدرت بودن را کنار گذاشته و اعلام کرده است: ایالات متحده مفهوم شوم سلطه جهانی برای خود را رد میکند.در این سند آمده است که آمریکا همچنین از سلطه سایر قدرتها جلوگیری خواهد کرد، اما «این به معنای هدر دادن خون و ثروت برای محدود کردن نفوذ همه قدرتهای بزرگ و متوسط جهان نیست.»علاوه بر این، راهبرد جدید امنیت ملی آمریکا خواستار «بازتنظیم حضور نظامی جهانی ما برای مقابله با تهدیدهای فوری در نیمکره ما و دور شدن از عرصههایی شده که اهمیت نسبی آنها برای امنیت ملی آمریکا در دههها یا سالهای اخیر کاهش یافته است.این راهبرد لحنی شدید در مورد اعمال سلطه آمریکا بر آمریکای لاتین دارد و ترامپ را همچون عامل نوسازی «دکترین مونرو» جلوه داده است. بر اساس دکترین مونرو که ۲ قرن پیش معرفی شد آمریکای جوان، آمریکای لاتین را برای قدرتهای رقیب اروپایی ممنوع کرد.در این سند آمده است: ما یک «استنباط ترامپی» از دکترین مونرو را اعلام و اجرا میکنیم.

سند امنیت ملی آمریکا به دنبال چیست؟
ممکن برخی تصور کنند که در دنیای ترامپ استراتژی امنیت ملی جدید چندان اهمیتی نداشته باشد. جان بولتون، مشاور امنیت ملی در دوره نخست ریاستجمهوری ترامپ، بارها ابراز تأسف کرده که رئیسش اساساً هیچ استراتژیای نداشت. در عوض، رئیسجمهور بر پایه غریزه عمل میکرد و بدون زحمتِ داشتن جلسات توجیهی زیاد. او از یک روز به روز دیگر به سمتهای متضاد نوسان میکرد.با این وجود این سند اهمیت دارد و به طرزی عجیب نیمهشب ۴/۵ دسامبر منتشر شد، مورد مطالعه سربازان، دیپلماتها و مشاوران در آمریکا و سراسر جهان قرار خواهد گرفت. این آخرین و جامعترین بیانیه از معنای «اول آمریکا» در سیاست خارجی است. این سند چارچوب بررسی قریبالوقوع قدرت نظامی را مشخص میکند و اولویتها را برای کسانی که میکوشند خواستههای رئیسجمهور را تفسیر کنند تعیین میکند. و برای بسیاری از خوانندگانش، عمیقاً نگرانکننده است.
این سند اعلام میکند که «بر پایه ایدئولوژی سیاسی سنتی بنا نشده» بلکه با این انگیزه پیش میرود که «چه چیزی برای آمریکا کارساز است». در عوض، چیزی را میپذیرد که آن را «رئالیسم انعطافپذیر» مینامد. این یعنی «عملگرایی بدون آنکه عملگرا باشد، واقعگرایی بدون آنکه واقعگرا باشد، اصولگرایی بدون آنکه آرمانگرا باشد، قدرتنمایی بدون آنکه جنگطلب باشد، و خویشتنداری بدون آنکه صلحطلب باشد.
اگر این شبیه آشفتهبازار به نظر میرسد، به این دلیل است که واقعاً چنین است. زمانی که ارزشهای روشنگرایانهای که مدتها لنگر سیاست خارجی آمریکا بودهاند کنار گذاشته شوند، «اول آمریکا» تبدیل به ادعایی عریان از قدرت میشود که بیشتر به قرن نوزدهم شباهت دارد تا دنیایی که آمریکا پس از جنگ جهانی دوم ساخت. این امر به سندی منجر میشود که پر از تناقضات است.
در برخی نقاط جهان، بهویژه آسیا، ترامپ انتظار دارد کشورها همچون متحدانی مطیع رفتار کنند. اما در بیشتر نقاط دیگر، آنها باید در برابر اراده اقتصادی و نظامی آمریکا سر فرود آورند.
در جایی ایده مداخلهجویانه تشویق کشورها به پذیرش «تغییرات دموکراتیک یا اجتماعی که با سنتها و تاریخهایشان تفاوت گسترده دارد» را رد میکند؛ چیزی که مورد پسند روسیه، چین و پادشاهیهای خاورمیانه است.
این امر در بخش مربوط به نیمکره غربی بیش از هر جای دیگر مشهود است. در این بخش آمده: «ما میخواهیم اطمینان یابیم که نیمکره غربی بهحد کافی باثبات و خوشحکومت باقی بماند تا از مهاجرت گسترده به ایالات متحده جلوگیری و آن را دلسرد کند.» دولتهای قاره آمریکا فراخوانده میشوند تا مهاجرت را کنترل و جریان مواد مخدر را مهار کنند. از آنها انتظار میرود کنترل داراییهای کلیدی، منابع و موقعیتهای راهبردی را به آمریکا واگذار کنند، یا دستکم حق وتوی آمریکا را بر مالکیت «بیگانه خصمانه» بپذیرندهشدار آشکاری برای رد سرمایهگذاریهای چینی در بنادر یا داراییهایی چون کانال پاناما.این سند هشدار میدهد که در جایی که اجرای قانون نتوانسته قاچاق مواد مخدر را متوقف کند، آمریکا از نیروهای مسلح استفاده خواهد کرد. این حق خشن مداخله «اصل ترامپ» نامیده میشود؛ ضمیمهای بر دکترین مونرو. این ادای احترام عمدی به «اصل روزولت» است؛ ادعای تئودور روزولت در سال ۱۹۰۴ درباره حق پلیسوارِ اعمال قدرت بر نیمکره غربی.
این اقدامات بیتردید خاطرات تلخ مداخلات یکجانبه آمریکا در منطقه در قرن بیستم را زنده خواهد کرداز تهاجمهای نظامی و محاصرهها گرفته تا کودتاهای مورد حمایت سیا یا پیمانهای امنیتی که در دوران جنگ سرد به مسلحکردن و آموزش خودکامگانی انجامید که دست به قتلهای فراقضایی و شکنجه میزدند.





