روایتی از ثمینه باغچهبان، آموزگار روشنایی و زیبایی
- شناسه خبر: 17232
- تاریخ و زمان ارسال: 5 مهر 1404 ساعت 11:07
- منتشرکننده: مدیریت

بانویی که صدای آموزش را به دنیای سکوت برد؛
سیدرضا هاشمی زاده /روزنامه نگار
ثمینه باغچهبان، نویسنده، آموزگار و کنشگر اجتماعی، پس از عمری تلاش خستگیناپذیر در راه آموزش کودکان و ناشنوایان، در شهریور ۱۴۰۴ در سن ۹۷ سالگی دیده از جهان فروبست. او نه تنها میراثدار راه پرفروغ پدرش، جبار باغچهبان، بنیانگذار آموزش ناشنوایان در ایران بود، بلکه با دستاوردهای مستقل خود، به چراغهدایتی بیبدیل در حوزه آموزش و پرورش نوین تبدیل شد. این نوشته، داستان زندگی او و خاندان فرهنگساز باغچهبان را روایت میکند؛ خاندانی که قریب یک قرن عشق و دانایی را به کودکان این مرز و بوم هدیه کردند.
وداع با یک اسطوره
جمعه، بیستوهشتم شهریور ۱۴۰۴، حیاط مدرسه ناشنوایان باغچهبان، صحنه وداعی بهیادماندنی بود. دانشآموزان دیروز و امروز، پیکر ثمینه باغچهبان را که در سکوت و آرامش چشم از جهان فروبسته بود، با شعارهای پرشور درود بر باغچهبان بدرقه میکردند. این مراسم، تجلی عشق جامعهای بود که خاندان باغچهبان طی یک قرن، توانایی سخن گفتن، آموختن و نقشآفرینی را به آنان بازگردانده بودند.
ازباغچه اطفال تا کلمبیا
ثمینه باغچهبان در چهارم فروردین ۱۳۰۶، نه در بیمارستان، که در دل نخستین کودکستان ایران به نام باغچه اطفالدر تبریز متولد شد. هوایی که از نخستین نفسهایش در سینهاش نشست، بوی گچ، رنگ و شور و شوق کودکان بود. پدرش، جبار باغچهبان، سه سال پیش از آن، این نهاد پیشرو را بنیان نهاده بود. ثمینه در آغوش این فضای آموزشی رشد کرد و از کودکی با مفهوم آموزش، نوآوری و عشق به کودکان عجین شد. زندگی در خانواده باغچهبان، خود یک آموزشگاه ممتد بود. ثمینه از کودکی شاهد تلاشهای خستگیناپذیر پدر برای تأسیس مدرسه ناشنوایان در تهران بود. او نه ناظر، که همراهی فعال در این مسیر شد. بارها از پدرش آموخت که چگونه از موانع عبور کند و برای رسیدن به هدف، از شکست نترسد. او بارها تأکید کرد که بزرگترین درس پدر برایش، شجاعت و اعتمادبهنفس برای شکستن مرزهای ناممکن بود. این آموزهها، سپس در زندگی حرفهای او تبلور یافت.ثمینه مسیر تحصیل را در ادامه آرمان خانوادگی دنبال کرد. مسیر تحصیلی ثمینه، هدفمند و در ادامه همان آرمان خانوادگی بود. پس از گذراندن دوره دبیرستان، وارد دانشسرای مقدماتی پامنار شد و همزمان، تدریس در همان مدرسهای را آغاز کرد که پدرش ساخته بود. راهنمایی استادانی چون بدرالملوک بامداد و مهری آهی، دروازههای دانشسرای عالی را به رویش گشود و در سال ۱۳۲۷ در رشته زبان انگلیسی فارغالتحصیل شد.اما عطش یادگیری او فروکش نکرده بود. دو سال بعد، با دریافت بورس تحصیلی، راهی آمریکا شد تا دانش تخصصیتر را بیاموزد. حضور در کالج لیندنوود در ایالت میسوری و سپس ادامه تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه کلمبیا در رشته آموزش و پرورش ناشنوایان، او را به یکی از نخبهترین متخصصان این حوزه در ایران تبدیل کرد. او حتی تحصیل در رشته گفتاردرمانی را نیز در همان دانشگاه آغاز نمود، گواهی بر عشق وافرش به یاری رساندن به آنانی که صدای جهان را به وضوح نمیشنوند.او با چشماندازی گستردهتر به ایران بازگشت تا دانش جدید را با تجربههای پدر در هم آمیزد.

بازگشت به وطن و نقشآفرینی ملی
ثمینه با اندوختهای غنی از دانش به ایران بازگشت و به سرعت در کانون تحولات آموزشی قرار گرفت. در سال ۱۳۴۰، مسئولیت خطیر تدوین کتابهای درسی کلاس اول و برگزاری دورههای کارآموزی برای آموزگاران سراسر کشور به او سپرده شد. کتاب روش تدریس مخصوص سپاه دانش او، بر اساس شیوههای پدر، حتی در دیگر کشورها نیز مورد استفاده قرار گرفت. او با این کار، پایههای آموزش نوین را در سراسر ایران محکم کرد و به هزاران معلم، روشهای مؤثر تدریس را آموخت. پس از درگذشت جبار باغچهبان در سال ۱۳۴۵، ثمینه مسئولیت آموزشگاه باغچهبان را بر عهده گرفت و سپس سازمان ملی رفاه ناشنوایان را تأسیس کرد. این تلاشها باعث شد بهحق، لقب مادر ناشنوایان ایران را از آن خود کند. او با تعهد مثالزدنی، میراث پدر را حفظ و گسترش داد و خود را زنی که تمام عمرش دوید و دوید میخواند. ثمینه در کنار فعالیتهای اجرایی، نویسندهای توانا بود. عضویت در شورای کتاب کودک و نگارش آثاری مانند پل چوبی و نوروزها و بادبادکها، نشان از درک عمیق او از دنیای کودکان داشت. او با این آثار، دنیای تخیل کودکان را غنی کرد. همچنین، کتاب روشنگر تاریکیهای او، به عنوان زندگینامهای مستند از جبار باغچهبان، میراث پدر را برای نسلهای بعد ثبت کرد تا نام و یاد بنیانگذار فراموش نشود.از کارهای بیبدیل او، ارائه ترانه دویدم و دویدم در قالب کتاب و ویدئو به زبان اشاره بود.
این میراث ارزشمند، چراغی است که هرگز خاموش نخواهد شد و راهی است که نسلهای آینده با پیروی از آن میتوانند جهانی بهتر بسازند.
این اثر که با کمک یونیسف تولید شد، پلی بین کودکان ناشنوا و شنوا ایجاد کرد و نماد نگاه همهشمول او به آموزش بود.
ثمینه معتقد بود آموزش باید برای همه قابل دسترس باشد، فارغ از هر محدودیتی. این اثر، نشاندهنده بینش فراتر از زمان او بود.ثمینه تنها فرزند جبار نبود که راهش را ادامه داد. برادرش، ثمین باغچهبان، از چهرههای شاخص موسیقی مدرن ایران با آثاری ماندگار مانند رنگین کمون بود. پروانه باغچهبان، خواهرش، نیز همواره حامی و همراه میراث پدر بود. این خانواده، در هر زمینهای که قدم گذاشتند، ردپای عشق و فرهنگ را بر جای گذاشتند.
سالهای غربت و برگشت دوباره به وطن
با وقوع انقلاب ، برخی بی مهری ها و تندروی ها ، آرامش زندگی ثمینه در هم شکست. آموزشگاه باغچهبان مصادره شد و فشارها او را ناچار به ترک ایران در سال ۱۳۶۳ و مهاجرت به آمریکا کرد. با وجود این غربت گزینی ، عشق به میهن در دلش زنده ماند. او در غربت نیز از آموزش دست نکشید و به فعالیتهای فرهنگی خود ادامه داد، چرا که رسالتش را فراتر از مرزها میدید. ثمینه در واپسین سالهای زندگی با شجاعت به ایران بازگشت تا آخرین روزهای عمر را در وطن سپری کند. اما پاییز ۱۴۰۳، خبر ناتوانی او در پرداخت اجارهبها، جامعه فرهنگی را تکان داد و تصویری دردناک از وضعیت برخی پیشکسوتان عرصه فرهنگ و آموزش را عیان کرد. این اتفاق، تلنگری بود برای جامعه که قدر سرمایههای خود را بیشتر بداند.
تاثیر آموزههای باغبان کودکان بر ثمینه
ثمینه باغچهبان بارها در گفتگوها و خاطراتش از تاثیر ژرف آموزههای پدرش سخن گفت. او یادآوری میکرد که زندگیاش از همان بدو تولد، با مدرسه و کار پدر گره خورد و کودکی و نوجوانیاش عملا در میان شاگردان ناشنوا سپری شد: از همان کودکی با کارهای پدرم آشنا بودم، به معلمان کمک میکردم، بچهها را سرگرم میکردم و در کلاسها حضور داشتم.از دید او، مهمترین درسی که از جبار باغچهبان گرفت، شجاعت و اعتمادبهنفس بود: پدرم میگفت انسان نباید ترسو باشد. ترس بیجا سبب ضعف میشود. خجالت هم خیلی بد است. خجالت بچهها را تا آخر عمرشان از کار و زندگی عقب میاندازد.در جایی دیگر، از تجربههایش در کنار پدر چنین یاد میکند: وقتی به گذشتهام مینگرم، دلم پر از شادی میشود. چه سعادتی بود همدوش پدرم کنار فرزندان ناشنوایم بودن. هر روز زندگیام در دبستان کر و لالها و آموزشگاه باغچهبان سراپا شادی بود.
تجلیل دیرهنگام از یک بانوی پیشتاز
در بهار ۱۴۰۴، مراسم نکوداشتی برای او در خانه اندیشمندان علوم انسانی برگزار شد. علی ربیعی در این مراسم او را پیشتاز خواند و فاطمه مهاجرانی، سخنگوی دولت، بر این نکته تأکید کرد که خانواده باغچهبان، یک نهاد فرهنگی-اجتماعی هستند ؛ سرمایههای اجتماعی که گرانبهاترین دارایی یک ملت محسوب میشوند. این نکوداشت، هرچند دیرهنگام، اما ادای احترامی بود به سالها تلاش و ایثار.ثمینه باغچهبان از کودکی تا واپسین سالهای زندگی، لحظهای از تلاش برای آگاهکردن و توانمندساختن دیگران دست نکشید. او نه تنها یک آموزگار بود، بلکه یک فعال اجتماعی بود که برای حقوق و جایگاه کودکان و ناشنوایان جنگید. زندگی او، روایت دست اول یک بانوی ایرانی است که ثابت کرد با عشق و تعهد میتوان جهان را تغییر داد و باغچهای از دانایی در دلها کاشت.
مردی که چراغ آموزش نوین را روشن کرد
جبار باغچهبان (۱۲۶۴-۱۳۴۵) بنیانگذار نخستین کودکستان، اولین مدرسه ناشنوایان و اولین مؤلف کتاب کودک در ایران بود. او با ابداع روشها و ابزارهایی مانند تلفن گنگ و الفبای گویا ، انقلابی در آموزش ناشنوایان به پا کرد. میراث او امروز در نهادهایی مانند مدرسه ناشنوایان و شورای کتاب کودک زنده است. ثمینه، با ادامهدادن راه پدر، این میراث ارزشمند را جاودانه ساخت.
چراغی که باید روشن بماند
زندگی ثمینه باغچهبان، خود یک کلاس درس بزرگ است که به ما میآموزد برای ایجاد تغییرات عمیق در جهان، هیچ قدرتی کارآمدتر از عشق، تعهد و ایمان به یک آرمان والا نیست. او با همین باور، میراث ارزشمند پدرش، جبار باغچهبان، را زنده نگه داشت و با تأسیس کانون ناشنوایان و تلاشهای بیوقفهاش، دریچههای جدیدی را به روی جامعه ناشنوایان گشود.ثمینه باغچهبان رفت، اما میراث او در هر کودک ناشنوایی که توانست با زبان اشاره ارتباط برقرار کند، در هر آموزگاری که از روشهای نوین تعلیم استفاده کرد، و در هر فردی که به اهمیت آموزش برای همه، فارغ از محدودیتهایشان، باور پیدا کرد، تداوم دارد. او نشان داد که چگونه یک نفر میتواند با قلب و ارادهای بزرگ، اثری ماندگار از خود بر جای بگذارد و چراغ راه آیندگان شود. یاد و خاطره او، یادآوری این حقیقت است که ایران به عشق و تلاش چنین باغچهبانهایی زنده است و آینده این سرزمین به همت کسانی ساخته میشود که با عشق به مردم و سرزمینشان، بیتوقع خدمت میکنند.








